کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادلی
لغتنامه دهخدا
شادلی . [ دِ ] (اِخ ) سیدالقطب الامام علی الادریسی الشادلی ، مکنی به ابوالحسن استاد فرقه ٔ شاذلیه . رجوع به شاذلی و شاذلیه شود.
-
شادلی
لغتنامه دهخدا
شادلی . [ دِ لی / لی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به قریه ٔ شادله . رجوع به شادله و شاذلی شود.
-
جستوجو در متن
-
سمیله
لغتنامه دهخدا
سمیله . [ س َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شادلی بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 100 تن سکنه است . آب آن از کارون . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه آن در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفه ٔ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج...
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . [ ذِ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن عبدالجبار... مکنی به ابوالحسن استاد گروه شادلیه ٔ صوفیه ٔ اسکندریه . (منتهی الارب ذیل ش د ل ). و در تاج العروس ترجمه ٔ مفیدی از وی آمده است از جمله در وجه معروف شدن او به شادلی نویسد: سید القطب الامام ابوالحسن علی...