کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادروان مروارید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادروان مروارید
لغتنامه دهخدا
شادروان مروارید. [ دُ ن ِ م ُ ] (اِ مرکب ) نام صوتی است از مصنفات باربد مطرب و وجه تسمیه اش این است که روزی باربد مطرب بشادروان خسروپرویز نشسته آن صوت را نواخت و آن را شادروان نام نهاد و خسرو فرمود که طبقی پر از مروارید نثار باربد کردند و آن را شادرو...
-
واژههای مشابه
-
زنگله شادروان
لغتنامه دهخدا
زنگله شادروان . [زَ ؟ ] (اِخ ) نام پهلوانی ایرانی . (از شرح اسکندرنامه از آنندراج ) (غیاث ). رجوع به زنگه ٔ شاوران شود.
-
شادروان تستر
لغتنامه دهخدا
شادروان تستر. [ دُ ن ِ ت ُ ت َ ] (اِخ ) رجوع به شادروان شوشتر شود چه تستر معرب شوشتر است .
-
شادروان شاپور
لغتنامه دهخدا
شادروان شاپور. [ دُ ن ِ ] (اِخ ) سدی است که بر رود شوشتر کرده اند تا آب بشهر نشیند. یاقوت گوید: این شادروان از بناهای عجیب است طول آن نزدیک یک میل است و از سنگهای استوار و صخره ها و پایه های آهنی ساخته شده و بلاط آن از مس است (با ورقه های مسین مفروش ...
-
شادروان شوشتر
لغتنامه دهخدا
شادروان شوشتر. [ دُ ن ِ ت َ ] (اِخ ) یا شادروان تستر. ابن البلخی درباره ٔ آن آورده است : شادروان شوشتر او [ شاپوربن اردشیر ] بست اما درست تر آن است که شاپور ذوالاکتاف بست . (فارسنامه ، ص 63). و از آثار او در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پ...
-
پل شادروان
لغتنامه دهخدا
پل شادروان .[ پ ُ ل ِ ؟ ] (اِخ ) پل شوشتر. در مرآت البلدان ناصری (ماده ٔ تستر) آمده است : (شادروان در لغت سراپرده و فرش منقوش و بساط گرانمایه را گویند و چون زمین رودخانه یعنی بنیان این پل را از سنگ مرمر فرش کرده بودند آن را شادروان خواندند و بعضی شاد...
-
هفت شادروان ادکن
لغتنامه دهخدا
هفت شادروان ادکن . [ هََ دُرْ ن ِ اَ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی هفت رقعه ٔ ادکن است که کنایه از هفت طبقه ٔ زمین باشد. (برهان ). رجوع به هفت رقعه ٔ ادکن و هفت خاک شود.
-
جستوجو در متن
-
سی لحن
لغتنامه دهخدا
سی لحن . [ ل َ ] (اِخ ) سرودی چند است که باربد ساخته بود و از برای خسروپرویزمینواخت و نام آنها به ترتیب حروف ابجد بدین تفصیل است : 1- آرایش خورشید و آنرا آرایش جهان هم گفته اند.2- آئین جمشید. 3- اورنگی . 4- باغ شیرین . 5- تخت طاقدیسی . 6- حقه ٔ کاوس ...
-
محفوری
لغتنامه دهخدا
محفوری . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به محفور. || (اِ) بساط و فرش بافته شده در محفور. نوعی از قالی بوده است که بهترین آن را در ارمنیه می بافتند چه یکی از تحایف بیش بها که سلطان محمود به قدرخان فرستاده بود محفوری های ارمنی بوده است « : هودجها از دیباج منس...
-
اژدها
لغتنامه دهخدا
اژدها. [ اَ دَ ] (اِ) مار. مار بزرگ . (برهان ). ماری بس بزرگ . (جهانگیری ) : نگه کرد پیشش یکی مار دیدکه آن چادر خفته اندرکشیدز سر تا بپایش ببوئید سخت شد از پیش او سوی برور درخت چو مار سیه بر سر دار شدسر کودک از خواب بیدار شدچو آن اژدها شورش آن بدیدبد...
-
افکندن
لغتنامه دهخدا
افکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن . (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). افگندن . اوگندن . بمعنی انداختن . پرت کردن . بر زمین زدن . سا...