کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادح
لغتنامه دهخدا
شادح . [ دِ ] (ع ص ) واسع. (اقرب الموارد). فراخ . (منتهی الارب ): کلاً شادح ؛ ای واسع؛ گیاه فراخ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
شاده
لغتنامه دهخدا
شاده .[ دَ / دِ ] (ص ) شاد. (شعوری ). شادمان : به یک تخت دو شاده بنشاندندعقیق و زبرجد برافشاندند.فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 219 بیت 1622، نسخه بدل ).