کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ شاخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاخ شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ شاخ . (ص مرکب ) پاره پاره . (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (شعوری ). به درازا همه جا دریده . جداجدا به درازا. ریش ریش . چاک چاک . لخت لخت . تارتار. قطعه قطعه . پارچه پارچه . تکه تکه . و رجوع به شاخ شود : چو شانه شد جگرم شاخ شاخ ز آن ...
-
واژههای مشابه
-
head-on collision
برخورد شاخبهشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخورد دو جسم وقتی که در امتداد خط واصلِ مرکزهایشان به یکدیگر نزدیک شوند
-
Monoceros, Mon, Unicorn
تکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورتی فلکی متشکل از ستارههای کمنور در استوای آسمان، در کنار ستارگان بارز جبار
-
شاخبزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← مارتینی
-
شاخبزیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← مارتینیان
-
hornworts
شاخواشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← شاخواشتباران
-
شاخِ هَجُمَت
لهجه و گویش بختیاری
šâx-e hajomat شاخِ حجامت.
-
شاخِ سبیل
لهجه و گویش تهرانی
موی سیبیل ،نوک سیبیل
-
Gazella lelptoceros
غزال نازکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که بالای بدنش قهوهای جلادار با نوارهای کمرنگی بر روی صورت و پهلوها و زیر بدن آن سفید است و هر دو جنس آن شاخهای نازک دارند
-
Mondon monoceros
شبهنهنگ تکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ شبهنهنگیان و راستۀ آببازسانان با سر کوچک و پیشانی مدور که فاقد پوزه و بالۀ پشتی است و با اینکه فاقد دندان است از نهنگهای دنداندار به شمار میآید
-
Anthocerophyta
شاخواشتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] شاخهای کوچک از گیاهان غیرآوندی، شامل تقریباً 100 گونه که دارای قاعدهای نسبتاً پهن و تعدادی پوشینۀ بلندند که از رأس بهصورت دوشاخه میشکافند متـ . شاخواشان hornworts
-
cow hitch, girth hitch
خفت شاخگاوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی برای بستن میانۀ یک طناب به طناب دیگر یا تیر یا حلقه
-
واژههای همآوا
-
شاخشاخ
لغتنامه دهخدا
شاخشاخ . (اِ مرکب ) نغمه های بلبل . (ناظم الاطباء). آوای عندلیب . (شعوری ).