کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخواشتباران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Chaetognatha
تارفکتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از سلسلۀ جانوران که اعضای آن بالههای افقی دارند که از پشت تا ناحیۀ دُم ادامه دارد؛ بدن آنها سهقسمتی و شفاف است و سرشان دارای چشم و خارهای چنگانداز (grasping spines) کیتینی و دندانهای است که دهان را احاطه کردهاند و برای تغذ...
-
Rotifera, Rotatoria
چرخانتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از سلسلۀ جانوران که مژههای تاج سر آنها متحرک است و طول گونههای از 40 میکرومتر تا 3 میلیمتر است
-
Pteridophyta
سرخستباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ابتداییترین شاخۀ گیاهان آوندی که همۀ نهانزادان آوندی را شامل میشود
-
Annelida
حلقویتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از سلسلۀ جانوران که بدن آنها از بندهای مشابه با اجزای همانند تشکیل شده است که از داخل بهوسیلۀ تیغه جدا میشوند؛ اعضای این شاخه تنها دهاننخستیانی هستند که گردش خون بسته دارند
-
Bryophyta, Mosses
خزهتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] شاخهای از گیاهان غیرآوندی رطوبتپسند، دارای رشد محوری و پوشینههای کوتاه
-
Porifera
روزنکتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از جانوران آبزی غالباً دریازی پالیدهخوار که استخوانبندی آنها از رشتههای کلاژنی و سوزنههای (spicules) کلسیمی یا سیلیسی تشکیل شده است و یاختههای تخصصی آنها بهصورت بافت سازماندهی نشده است متـ . اسفنجتباران Spongiaria
-
head-on collision
برخورد شاخبهشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] برخورد دو جسم وقتی که در امتداد خط واصلِ مرکزهایشان به یکدیگر نزدیک شوند
-
شاخ به شاخ شدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ. شُ دَ) (مص ل .) مجادله کردن ، دست به یقه شدن .
-
شاخ بر شاخ زدن
لغتنامه دهخدا
شاخ بر شاخ زدن . [ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بر شاخ و برگ چیزی افزودن و فروع پی در پی بر یک اصل مترتب کردن . (مقدمه ٔ التفهیم چ جلال همائی ص قسح ) : کی باز گردند از چیزی که عمر بدان بگذاشتند و کتابها پر کردند از حکمهای سه گانی بر آن و شاخ بر شاخ زدن . (ا...
-
شاخ بر شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ بر شاخ . [ ب َ ] (ص مرکب ) گوناگون و مختلف . (ناظم الاطباء) : پرنده مرغکان گستاخ گستاخ شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ .نظامی .|| دور و دراز. (ناظم الاطباء). و رجوع به شاخ بشاخ و شاخ در شاخ شود.
-
شاخ به شاخ پریدن
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ پریدن . [ ب ِ پ َدَ ] (مص مرکب ) برای فرار از مُلزم و مُجاب شدن هر لحظه سخن را بسوئی گردانیدن . (امثال و حکم دهخدا).
-
شاخ به شاخ جستن
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ جستن . [ ب ِ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) شاخ به شاخ پریدن . (امثال و حکم دهخدا).
-
شاخ به شاخ شدن
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) با کسی ؛ معارضه ومجادله خاصه با قوی تر از خود کردن . (امثال و حکم دهخدا). مناطحت . شاخ بهم بند شدن . شاخ بهم گیر کردن .
-
شاخ به شاخ گذاشتن
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ گذاشتن . [ ب ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) با کسی ، حاضر برای مقابله شدن . (فرهنگ نظام ). رجوع به شاخ به شاخ شدن با کسی شود.
-
شاخ به شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ . [ ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از گوناگون و رنگارنگ باشد. || دور و دراز. (برهان قاطع). || کنایه از گریه ٔ بسیار کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ).