کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخۀ ریل سوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
division 2
شاخه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] سومین رتبۀ رسمی در ردهبندی جانوران، پایینتر از سلسله و بالاتر از رده
-
phylum
شاخه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سومین رتبۀ رسمی در ردهبندی گیاهان، پایینتر از سلسله و بالاتر از رده
-
acoustic branch
شاخه آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از منحنی پاشیدگی که معرف ارتعاشهای کمبسامد آکوستیکی در شبکۀ بلور است
-
bearing wood
شاخۀ بارده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] شاخۀ دارای جوانۀ گل
-
limbing, debranching, delimbing
شاخهبُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بریدن شاخههای درختان قطعشده
-
spur traverse, stub traverse
شاخهپیمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] هر پیمایش کوتاهی که از پیمایش اصلی جدا شود تا به نقطه یا محل خاصی برسد
-
branchwood
شاخهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب موجود در شاخههای یک درخت
-
branching 2
شاخهگزینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] انتخاب یک مسیر اجرایی توسط برنامۀ رایانهای
-
epicormic branch, epicormic, epicormic shoot, water sprout
شاخۀ هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شاخهای دارای جوانههای خوابیده یا نابجا که براثر نور زیاد یا آتشسوزی، بر روی تنۀ درختان جنگلی تشکیل میشود
-
neurite 1
پیشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← عصبشاخه
-
neurite 2
عصبشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هر زائده یا شاخۀ منشعب از یاختۀ عصبی، اعم از آسه یا دارینه متـ . پیشاخه
-
دو شاخه
لغتنامه دهخدا
دو شاخه . [ دُ خ َ/ خ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هر چیز که دارای دو شاخ باشد. (ناظم الاطباء): گاو دوشاخه . || آنکه دارای دو شعبه و سر بود: درخت دو شاخه . (یادداشت مؤلف ). || هر چه دارای دوشعبه باشد. دوپر. دوپره . دوشاخ . دوزبانه . (یادداشت مؤلف ) : تن...
-
شاخه زدن
لغتنامه دهخدا
شاخه زدن . [ خ َ / خ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) روییدن شاخه از تنه ٔ درخت . || پیراستن . بریدن و قطع کردن شاخه .
-
شاخه دار
لغتنامه دهخدا
شاخه دار. [ خ َ / خ ِ ] (نف مرکب ) شاخ ور. با شاخه .
-
شاخه زاد
لغتنامه دهخدا
شاخه زاد. [ خ َ / خ ِ ] (ن مف مرکب ) (جنگل ...) جنگلی که با نشاندن شاخه ها کرده باشند. مقابل دانه زاد.