کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخه شاخه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاخه شاخه کردن
لغتنامه دهخدا
شاخه شاخه کردن . [ خ َ / خ ِخ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شاخه ها منقسم کردن .
-
واژههای مشابه
-
شاخة
لغتنامه دهخدا
شاخة. [ خ َ ](ع ص ) (از: «ش ی خ ») معتدل از هر چیزی . (منتهی الارب ).الشاخة من الرجال ؛ المعتدل القد. (اقرب الموارد).
-
bearing wood
شاخۀ بارده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] شاخۀ دارای جوانۀ گل
-
limbing, debranching, delimbing
شاخهبُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بریدن شاخههای درختان قطعشده
-
spur traverse, stub traverse
شاخهپیمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] هر پیمایش کوتاهی که از پیمایش اصلی جدا شود تا به نقطه یا محل خاصی برسد
-
branchwood
شاخهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب موجود در شاخههای یک درخت
-
branching 2
شاخهگزینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] انتخاب یک مسیر اجرایی توسط برنامۀ رایانهای
-
epicormic branch, epicormic, epicormic shoot, water sprout
شاخۀ هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شاخهای دارای جوانههای خوابیده یا نابجا که براثر نور زیاد یا آتشسوزی، بر روی تنۀ درختان جنگلی تشکیل میشود
-
neurite 1
پیشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← عصبشاخه
-
neurite 2
عصبشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هر زائده یا شاخۀ منشعب از یاختۀ عصبی، اعم از آسه یا دارینه متـ . پیشاخه
-
شاخة الحیاک
لغتنامه دهخدا
شاخة الحیاک . [ خ َ تُل ْ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رویس در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر و در دو هزارگزی جنوب خاوری خرمشهر و دو هزارگزی خاور راه اتومبیل رو خرمشهر به آبادان . دشت و گرمسیر و مرطوب است . سکنه ٔ آن 500تن شیعه اند که زبانشان عربی و فارس...
-
branch point 2
نقطۀ شاخهگزینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نقطهای در برنامۀ رایانهای که در آن دستور شاخهگزینی آغاز میشود
-
oligodendrocyte
یاختۀ کمشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] یاختۀ تولیدکنندۀ میلین در دستگاه عصبی مرکزی
-
short-chain branching
کوتاهشاخهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] وجود زنجیرههای فرعی 2 تا 4 کربنی بر روی مازۀ زنجیرۀ بسپار