کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاحب
معنی
درخت بيد , رنگ خاکستري مايل به زرد وسبز , زرد رنگ (مثل مريض) , زردرنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاحب
لغتنامه دهخدا
شاحب . [ ح ِ ] (اِخ ) وادیی است به عرمة. (معجم البلدان ). رجوع به شاجب شود : و منا ابن عمرو یوم اسفل شاحب یزید و ألهت خیله غیراتها.اعشی (از معجم البلدان ).
-
شاحب
لغتنامه دهخدا
شاحب . [ ح ِ ] (ع ص ) مهزول . (اقرب الموارد). ضعیف و لاغر. (ناظم الاطباء). رنگ باخته . رنگ پریده . || متغیراللون . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
شاحب
دیکشنری عربی به فارسی
درخت بيد , رنگ خاکستري مايل به زرد وسبز , زرد رنگ (مثل مريض) , زردرنگ کردن
-
واژههای همآوا
-
شاهب
لغتنامه دهخدا
شاهب .[ هَِ ] (ع ص ) اسب سپیدموی . (منتهی الارب ). دارنده ٔ شَهَب . سپیدی بر سیاهی غالب آمده . (اقرب الموارد). خاکستری رنگ و سیاه با سپیدی آمیخته . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
دیکشنری فارسی به عربی
شاحب
-
زرد رنگ (مثل مریض)
دیکشنری فارسی به عربی
شاحب
-
زردرنگ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شاحب
-
درخت بید
دیکشنری فارسی به عربی
شاحب , صفصاف
-
شاجب
لغتنامه دهخدا
شاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) وادیی است به عرمة، و شاحب نیز روایت شده است . (معجم البلدان ).
-
شحوب
لغتنامه دهخدا
شحوب . [ ش ُ ] (ع اِ) اسم از شاحب و ابوزید گوید: شحوب در لغت بنی کلاب به معنی لاغری است . (از اقرب الموارد). || (ص ) لاغر. (مهذب الاسماء).
-
صرصر
لغتنامه دهخدا
صرصر. [ ص َ ص َ ] (اِخ ) دو ده است به بغداد علیا و سفلی و این بزرگتر است از علیا. (منتهی الارب ). دو دیه از سواد بغداد است . صرصر علیا و صرصر سفلی و هر دو برکرانه ٔ نهر عیسی باشند و بسا آن را نهر صرصر خوانندو نهر را به آن دو نسبت داده اند. میان صرصر ...