کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شابران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شابران
لغتنامه دهخدا
شابران . [ ب ُ ] (اِخ ) نام شهری و دربندی است از ولایت شروان و بمعنی ولایتی از شروان . (برهان ). شابران و شروان نام دربند است . حکیم خاقانی گوید : تا نه بس دیر از کمال عدل شاه مصر و ری در شابران بینی بهم .در بعض فرهنگها شابران نام ولایت ودر بعض فرهنگ...
-
جستوجو در متن
-
شادران
لغتنامه دهخدا
شادران . [ دُ ] (اِخ ) بر وزن و معنی شابران است که نام دربندی از ولایت شروان باشد. (برهان قاطع). مصحف شاوران . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به شابران و شاوران شود.
-
بران
لغتنامه دهخدا
بران . [ ب َ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه است از قبیل : بلم بران . ملبران . خابران . شابران . طابران . (یادداشت مؤلف ).
-
شاوران
لغتنامه دهخدا
شاوران . [ وَ ] (اِخ ) نام شهری و ولایتی است از شروان . (برهان قاطع). نام شهری بوده است نزدیک به گنجه و در هند او را شابران نیزگفته اند. گویند چاه بیژن در آن حدود بوده . (آنندراج از انجمن آرا). شابران . (شرفنامه ٔ منیری ). شاوران وشابران شهری است نزد...
-
باغ فتح آباد
لغتنامه دهخدا
باغ فتح آباد. [ غ ِ ف َ ] (اِخ ) باغی بوده است از بناهای رشیدالدین فضل اﷲ. رشیدالدین در مکتوبی که بر شیروانشاه حکمران شابران و شماخی نوشته ، او را برای دیدن باغ فتح آباد که خود بنیاد نموده بود دعوت کرده است . (از سعدی تا جامی ص 101).
-
الان
لغتنامه دهخدا
الان . [ اَ ] (اِخ ) مشرق و جنوب وی سریر است و مغرب وی روم است و شمال وی دریای کرز و بخاک خزرانست و این ناحیتی است اندر شکستگیها و کوهها و جائی بانعمت و ملکشان ترساست و ایشان را هزار ده است بزرگ و اندر میان ایشان مردمانی اند ترسا و مردمانی بت پرستند ...
-
روس
لغتنامه دهخدا
روس . (اِخ ) نام ملکی وسیع در اقلیم ششم و هفتم . (غیاث اللغات ). ناحیتی است که مشرق وی کوه بجناک است و جنوب وی رود روتا است و مغرب وی صقلاب است و شمال وی ویرانی شمال است و این ناحیتی بزرگ است و مردمانی بدطبعاند و بدرگ و ناسازنده و شوخ روی و ستیزه کار...
-
شروانشاهان
لغتنامه دهخدا
شروانشاهان . [ ش َرْ ] (اِخ ) سلسله هایی که در شروان [ شهری در قففاز ] و حوالی آن حکومت و سلطنت کرده اند. از این قرار:سلسه ٔ اول - حکام عرب شروان . افراد آن از این قرارند:1- یزیدبن مزیدبن زائده شیبانی (والی ارمنستان در عهد هارون الرشید 183 هَ . ق . ف...