کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شابانج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شابانج
لغتنامه دهخدا
شابانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب شابانک . (برهان ). مأخوذ از شابانک فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به شابانک و شاهبانک شود.
-
جستوجو در متن
-
شاهبانگ
لغتنامه دهخدا
شاهبانگ . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شابابج . شابانج . شابانک و شاه بابک و شاه بانج . ورجوع به شابابج و شابانج و شابانک و شاه بابک شود.
-
شافافج
لغتنامه دهخدا
شافافج . [ ف َ ] (معرب ، اِ) معرب شاپاپک . برنوف . رجوع به شابابق ، شابانج ، شابانک ، شاپاپک ، شافانج ، شاهبانج ، شاهبانک ، برنوف و فهرست مخزن الادویه شود.
-
شافانج
لغتنامه دهخدا
شافانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب شابانک و آن برنوف است . (منتهی الارب ). شابانک . شابانج . (دزی ج 1 ص 716). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود.
-
بنفسج الکلاب
لغتنامه دهخدا
بنفسج الکلاب . [ ب َ ن َ س َ جُل ْ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) شابانج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بنک بفارسی قنب است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
شاهبانج
لغتنامه دهخدا
شاهبانج . [ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ) برنوف است و جمسفرم بری و شجره ٔ ابراهیم را بعضی به این اسم نامیده اند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مأخوذ از شاهبانگ فارسی و بمعنی آن . (از ناظم الاطباء).رجوع به شابابج و شابانج و شابانک و شاه بانگ شود.
-
بنفشه سگ
لغتنامه دهخدا
بنفشه سگ . [ ب َ ن َ ش َ / ش ِ س َ ] (اِ مرکب ) به فارسی شابانج است و بنفسج الکلاب نیز نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بنفسج الکلاب شود.
-
عبس
لغتنامه دهخدا
عبس . [ ع َ ] (ع اِ) گیاهی است ، به فارسی شاپاپک یا سیسنبر و به مصر یرنوف نامند. (منتهی الارب ). رستنی است . فارسی آن سابانک است یا سیسنبر است و در مصر به یرنوف معروف است . (اقرب الموارد). در تحفه ذیل نوف آرد: به فارسی شابانک و معرب از او شاباسنج است...
-
شاه بابک
لغتنامه دهخدا
شاه بابک . [ ب َ ] (اِ مرکب )برنوف . (تذکره ٔ انطاکی ) (تاج العروس ). آن گیاهی است که در مصر بسیار باشد طلای عصاره ٔ آن در محلول نیلنج بر مفاصل کودکان و نیز نوشیدن یک درهم از آن در شیر مادر نافع صرع است و بوییدن برگ آن دافع زکام و سدهای دماغ و نافع ا...
-
شابانک
لغتنامه دهخدا
شابانک . [ ن َ ] (اِ مرکب ) شافانج . (دزی ج 1 ص 714). دارویی است که آن را به عربی بنفسج الکلاب خوانند و بشیرازی تس سگ گویند و معرب آن شابانج است علت صرع را سود دارد. (برهان ). گیاهی که در مصر به برنوف معروف است . (قاموس ). گیاهی است به مصر معروف به ب...
-
برنوف
لغتنامه دهخدا
برنوف . [ ب ُ / ب َ ] (ع اِ) گیاهی است و در مصر بسیار باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درختی است قریب به درخت انار و پرشاخ ، و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحه ٔ او تند و بدبوی و شکوفه ٔ او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوف...
-
شاهبانک
لغتنامه دهخدا
شاهبانک . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است دوایی و آن را به تازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاه بابج است . (برهان قاطع). آن را تس سک نیز گویند و بتازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاهبانج است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ). شابانک نیز گوی...
-
شابابج
لغتنامه دهخدا
شابابج . [ ب َ ] (معرب ، اِ) برنوف شابابج . درختی است برگش شبیه بزعرور و مزغب و بمصر روید. بعضی او را شابابق نیز گویند و صهاربخت گوید که شابابک را عرب عبس گوید و قبیله ٔ بنوعبس را به او بازخوانند و بشر گوید او را بپارسی جوان اسپرم گویند و طایفه ای او...
-
غابانک
لغتنامه دهخدا
غابانک . [ ن َ ] (اِ) شابانک . شاهبانک . شاهباپک . شابابک . شاهنانج . شابالج . شاهبابک . شابانج . شاه بانج . شافامج . معرب شابانک که برنوب باشد. (فهرست مخزن الادویه ). دکتر معین در حاشیه ٔ برهان قاطع ذیل شابانک نویسد: «بدانکه مرادف این لفظ، شابابک [ ...