کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شآبیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شآبیب
لغتنامه دهخدا
شآبیب . [ ش َ آ ] (ع اِ) (از: ش أب ) ج ِ شؤبوب . (اقرب الموارد) (دهار). رجوع به شؤبوب شود.
-
جستوجو در متن
-
شآمیة
لغتنامه دهخدا
شآمیة. [ ش َ ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث شآمی . یقال امراءةشآمیة؛ زن شامی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) سختی گرمی آفتاب و خط و ارتفاع آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پاره ای از ابر بزرگ . || قطره . (منتهی الارب ). || بارانی است که...
-
شؤبوب
لغتنامه دهخدا
شؤبوب . [ ش ُءْ ] (ع اِ) یک دفعه باران . ج ، شآبیب . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). باره ای از باران . (مهذب الاسماء). ژاله . (دهار). || حد هر چیز و شدت دفع آن . (ناظم الاطباء). حد هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شدت دفع هر چیزی . (...
-
اسبذ
لغتنامه دهخدا
اسبذ. [ اَ ب َ ](اِخ ) (شاید معرب اسب پد) جوالیقی گوید: «فارسی عربه طرفة، و الاصل «اسب » و هو ذکرالبراذین » یخاطب بهذا عبدالقیس و یروی «عبیدالعصا» نامی از نامهای مردان ایرانی . یاقوت گوید در وجه تسمیه ٔ اسبذیین اختلاف است . رجوع به اسبذیون شود. طرفة ...