کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیچیدن
/sičidan/
معنی
۱. بسیچیدن؛ بسیجیدن؛ مهیا ساختن؛ تهیه دیدن.
۲. نظموترتیب دادن؛ سامان دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیچیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) نک بسیجیدن .
-
سیچیدن
لغتنامه دهخدا
سیچیدن . [ دَ ] (مص )(از: سیچ ، سیج + یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی «سچیدن » استاد هنینگ پس از ذکر «پسیچیدن » و ارتباط آن با سغدی «پتس یچ - پتسچ از پتی ساچایا» گوید: لازم است یادآور شویم «سیچیدن » از تحلیل غلط تلفظ خطای بسیچ «بیسچ » ناشی شده و در حقیقت و...
-
سیچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹سیجیدن› [قدیمی] sičidan ۱. بسیچیدن؛ بسیجیدن؛ مهیا ساختن؛ تهیه دیدن.۲. نظموترتیب دادن؛ سامان دادن.
-
جستوجو در متن
-
سیجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) sijidan = سیچیدن
-
سیجیدن
لغتنامه دهخدا
سیجیدن . [ دَ ] (مص ) رجوع به سیچیدن شود.
-
سیجیده
لغتنامه دهخدا
سیجیده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) مهیا ساخته و آراسته . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیچیدن شود.