کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیو
/siv/
معنی
= سیب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیو
فرهنگ فارسی معین
(وْ) (اِ.) سیب .
-
سیو
لغتنامه دهخدا
سیو. [ وْ ] (اِ) سیب که به عربی تفاح گویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) : غلط کردم در این صورت که گفتم زنخدان نگار خویش را سیو. عمادی .رجوع به سیب شود.
-
سیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] siv = سیب
-
سیو
لهجه و گویش بختیاری
siv سیب.
-
واژههای مشابه
-
سیو تُرشه
لهجه و گویش بختیاری
siv torša سیب ترش.
-
سیو خاکى
لهجه و گویش بختیاری
siv xâki سیبزمینى.
-
جستوجو در متن
-
mincio
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مینی سیو
-
Teton Sioux
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تتون سیو
-
داکوتا
لغتنامه دهخدا
داکوتا. [ ک ُ ] (اِخ ) نام دسته ای از اقوام وحشی اصلی آمریکای شمالی . اینان «سیو» نیز نامیده میشوند. رجوع به سیو شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
سیوا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sivā) (سیو = سیب + الف (اسم ساز)) ، سیب .
-
سیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. آلمه، تفاح، سیو ۲. حیران، سرگشته، مبهوت
-
تیکا
واژهنامه آزاد
نام پرنده ای است به شکل گنجشک با اندازه یک کبوتر. اگر پرنده به رنگ مشکی نیز باشد به آن سیو تیکا گفته می شود.
-
بالاتن
لغتنامه دهخدا
بالاتن . [ ت ُ ] (اِخ ) نام دریاچه ٔبزرگی است در مجارستان که 75 هزارگز طول و 8 هزارگزعرض دارد و بوسیله ٔ رود سیو و چند مرداب به دانوب متصل میشود. این دریاچه به آلمانی «پلاتن سی » خوانده میشود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1206 شود.