کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینَه وَنِِّ بَچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سینَه وَنِِّ بَچه
لهجه و گویش بختیاری
sina-vann-e bača سینهبند بچه.
-
واژههای مشابه
-
سینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. صدر ۲. پستان ۳. ذهن، حافظه ۴. دل، خاطر ۵. گستره، پهنه، عرصه
-
سینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - بخشی از بدن که بین گردن و شکم محدود است . 2 - پستان .
-
سینه
لغتنامه دهخدا
سینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) معروف است و به عربی صدر گویندش . (برهان ).صدر. (آنندراج ). بر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صاف ، لطیف ، روشن ، صبح و صبح پرور از صفات و آب شیر، آئینه ٔ بلور، پرنیان ، یاسمن ، یاسمن برگ ، ترنج از تشبیهات اوست و در سینه ٔ عشاق با ا...
-
سینة
لغتنامه دهخدا
سینة. [ ن َ ] (ع اِ) دندانه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج العروس ) (منتهی الارب ): فلان لایحسن سینة من سینة؛ ای شعبة من شعبة و هو ذوثلاث شعب . (منتهی الارب ).
-
سینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sīn] (زیستشناسی) sine ۱. استخوانبندی بالای شکم از گردن به پایین که در میان آن قلب و ریهها قرار دارد.۲. [مجاز] پستان.۳. [مجاز] ریه.۴. [مجاز] بخش جلو هرچیز.〈 سینه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]۱. پیش انداختن و به جلو راندن؛ در...
-
سینه
دیکشنری فارسی به عربی
تمثال نصفي , صدر , قلب
-
سینه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sina طاری: sina طامه ای: sina طرقی: sina کشه ای: sina نطنزی: sina
-
سینه زدن، سینه زنی
لهجه و گویش تهرانی
زدن بر سینه در مراسم عزاداری
-
سینه،سینه کش
لهجه و گویش تهرانی
دیواره،جلو
-
bower anchor, bower
لنگر سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از لنگرهای اصلی کشتی که در دو سوی سینه بهعنوان لنگر چپ و راست قرار دارند
-
pectoral region
ناحیۀ سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از قفسۀ سینه که ماهیچۀ سینهای بزرگ آن را میپوشاند
-
صندوق سینه
لغتنامه دهخدا
صندوق سینه . [ ص َ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سینه که در حفظاسرار و علوم و مطالب همچون صندوق است : کتاب فضل ز صندوق سینه بیرون آراز این چه سود که داری کتاب در صندیق . ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).|| صندوقه ٔ سینه . رجوع به صندوقه ٔ سینه ...
-
صندوقه ٔ سینه
لغتنامه دهخدا
صندوقه ٔ سینه . [ ص َق َ / ق ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفسه ٔسینه . حفره ای که از دنده ها و قسمت پشتی ستون مهره ای و قسمت جلو استخوان جناغی تشکیل میشود و ریتین ، پرده های جنب ، قلب ، پریکارد، عروق مهم و قسمت سینه ای مری در آن جای دار...