کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینه پَلى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
pectoriloquy
سینهپژواکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] انتقال نابهنجار صدای حرف زدن بیمار به دیوارۀ قفسۀ سینه، بهطوریکه با گوشی پزشکی شنیده شود
-
chest guard, chest protector
سینهپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] پوششی که سینۀ کمانگیر را، در سوی نزدیکتر به کمان، میپوشاند تا از آسیب احتمالی جلوگیری کند
-
pneumonia
سینهپهلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] التهاب ریهها همراه با تراکم
-
tympanum1, tympan
سینۀ چَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] سطح محاط بین چَفته و خط پاکار
-
surge 2
سینهسُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سُریدن خطی شناور به جلو، بر روی شیب موجهای بلند در دریای توفانی
-
tympanum2
سینۀ سنتوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] سطح محاط در درون سنتوری (pediment)
-
forward 2
سینهسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] موقعیت یا محلی در سینۀ شناور یا به طرف آن
-
forecastle
سینهگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمت زبرین و پیشین کشتی، معمولاً برای نگهداری طناب و رنگ و دوّار و تجهیزات ملوانی متـ . سینه 3
-
belly landing, belly-in
سینهنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست هواپیما درحالیکه ارابۀ فرود بسته یا نیمهباز مانده است
-
bow thruster,transverse propulsion unit
پهلوران سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پروانهای در نزدیکی سینۀ شناور، در هر پهلو، برای رانش عرضی شناور در هنگام پهلوگیری
-
عرشۀ سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← عرشۀ سینهگاه
-
سینه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ دَ) (مص ل .) کنایه از: زور نمودن .
-
سینه گشادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص ل .) 1 - (کن .) شاد شدن ، انبساط خاطر. 2 - فخر نمودن .
-
سینه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - جامه ای که قسمت بر ابر سینة پوشنده گشاده باشد. 2 - دو رنگ ، ابلق .
-
سینه بند
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند؛ پستان بند، کُرسِت .