کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینه پهلوی نایژه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
tympanum1, tympan
سینۀ چَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] سطح محاط بین چَفته و خط پاکار
-
surge 2
سینهسُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سُریدن خطی شناور به جلو، بر روی شیب موجهای بلند در دریای توفانی
-
tympanum2
سینۀ سنتوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] سطح محاط در درون سنتوری (pediment)
-
forward 2
سینهسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] موقعیت یا محلی در سینۀ شناور یا به طرف آن
-
forecastle
سینهگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمت زبرین و پیشین کشتی، معمولاً برای نگهداری طناب و رنگ و دوّار و تجهیزات ملوانی متـ . سینه 3
-
belly landing, belly-in
سینهنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست هواپیما درحالیکه ارابۀ فرود بسته یا نیمهباز مانده است
-
bow thruster,transverse propulsion unit
پهلوران سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پروانهای در نزدیکی سینۀ شناور، در هر پهلو، برای رانش عرضی شناور در هنگام پهلوگیری
-
عرشۀ سینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← عرشۀ سینهگاه
-
سینه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ دَ) (مص ل .) کنایه از: زور نمودن .
-
سینه گشادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص ل .) 1 - (کن .) شاد شدن ، انبساط خاطر. 2 - فخر نمودن .
-
سینه پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِمر.) التهاب و عفونت نسج پوششی ریتین (جنب ها) ذات الجنب .
-
سینه چاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته . 2 - (کن .) رنج دیده ، آزار کشیده . 2 - مصیبت دیده . 3 - دل - سوخته ، عاشق .
-
سینه خیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمص .) حرکتی که ضمن آن بدن از پاها تا زیر سینه روی زمین است و شخص با بلند کردن سر و سینه و فشار دو دستش روی زمین خود را جلو می کشد.
-
سینه زن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص فا.) آن که در ایام عزاداری خصوصاً عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع ) در دستة مخصوص با دست بر سینة برهنة خود زند (به علامت سوگواری ).
-
سینه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ)(مص ل .)1 - اصطلاحی است در تیراندازی ، وقتی که تیر بعد از اصابت به زمین کمانه کرده به جای دیگر پرت می شود. 2 - تفاخر کردن ، مغرور شدن .