کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سینما
/sina(e)mā/
معنی
۱. نمایش سلسلۀ تصاویر مناظر و اشخاص و اشیا و حرکات هنرپیشگان بر روی پرده.
۲. محل نمایش فیلم بر روی پرده.
۳. هنر و صنعتی که به ساختن فیلم میپردازد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دیکشنری
cinema, motion picture, movie theater, silver screen
-
جستوجوی دقیق
-
سینما
واژگان مترادف و متضاد
-
سینما
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ملخص سینماتو - گراف و آن نمایش مناظر و اشیاء و اشخاص به روی پردة نمایش به وسیلة دستگاه مخصوص است . 2 - محل نمایش فیلم ؛ ~اسکوپ نمایش فیلم بر پردة پهن . ؛ ~تک سینمای کوچک که معمولاً در آن فیلم های هنری و معتبر نمایش داده می ...
-
سینما
لغتنامه دهخدا
سینما. [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) ملخص «سینماتوگراف » و آن نمایش مناظر و اشیاء و اشخاص است بر روی پرده بوسیله ٔ دستگاه مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). فن و صنعت و هنر تهیه و نمایش سلسله تصاویری که بر نوارهای سلولوئیدی ضبط شده اند، بنحوی که در تماشاگر توهم ح...
-
سینما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cinéma] sina(e)mā ۱. نمایش سلسلۀ تصاویر مناظر و اشخاص و اشیا و حرکات هنرپیشگان بر روی پرده.۲. محل نمایش فیلم بر روی پرده.۳. هنر و صنعتی که به ساختن فیلم میپردازد.
-
سینما
دیکشنری فارسی به عربی
سينما , فلم
-
واژههای مشابه
-
سينما
دیکشنری عربی به فارسی
سينما
-
film star, star
ستارۀ سینما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] بازیگر مشهور فیلمهای سینمایی متـ . ستارۀ فیلم، ستاره
-
screen 2
پردۀ سینما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] صفحۀ سفید و بزرگی برای نمایش فیلم متـ . پرده 4
-
درایوین سینما
لغتنامه دهخدا
درایوین سینما. [ دْ رای ْ / دِ رای ْ سی ن ِ ] (انگلیسی ، اِ مرکب ) (از: درایو، راندن + این ، درون + سینما) مراد سینمایی است در فضای باز که اتومبیل بدرون آن توان راندو از درون اتومبیل تماشای فیلم توان کرد. سینما که با اتومبیل داخل محیط آن شوند و به تم...
-
درایوین سینما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی:drive in cinema] (سینما) derāyvinsina(e)mā سینمایی که با اتومبیل داخل حیاط آن شوند و از میان اتومبیل به تماشای فیلم بپردازند.
-
فیلم سینما
دیکشنری فارسی به عربی
فلم
-
cinéma vérité (fr.), ciné vérité (fr.), kino pravada
سینما ـ حقیقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی سینمای غیرداستانی که در آن بر حضور دوربین و تعامل بین فیلمساز و موضوع تأکید میشود
-
راهنمایا کنترل سینما و غیره
دیکشنری فارسی به عربی
دليل
-
پنجره کوچک بلیط فروشها (در سینما و غیره)
دیکشنری فارسی به عربی
شبکة