کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیم روکش دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سیم سوخته
لغتنامه دهخدا
سیم سوخته . [ م ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقره ٔ سوخته را گویند همچو مس سوخته و آهن سوخته و مانند آن . || کنایه از نقره ٔ پاک و خالص و نرم . (برهان ).
-
سیم سیاه
لغتنامه دهخدا
سیم سیاه . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی که در روی درخت خصوصاً درخت سیب ودرخت بلوط میروید. (ناظم الاطباء). || سیم قلب . سیم ناسره : گفت شاها چهل و پنج است تا من پادشاهم هرگز الا خراج دیگر دانگی سیم سیاه به ظلم از کس نستدم . (اسکندرنامه ٔ نسخه...
-
سیم شاخدار
لغتنامه دهخدا
سیم شاخدار. [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم خالص . سیم خام . سیم حلال . (آنندراج ) : ز ساق و ساعد آن در یگانه به سیم شاخدارش شاخشانه .محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
سیم قراری
لغتنامه دهخدا
سیم قراری . [ م ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ). سیم خالص . سیم خام : در موسمی که از گل زرد و سفید باغ سیم قراری و زر کامل عیار یافت .انوری (از آنندراج ).
-
سیم کشیدن
لغتنامه دهخدا
سیم کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) فساد و ریم و چرک زیادت در قرحه یا جراحتی برای مجاورت با هوایی یا آبی . سرخ شدن و برآمدن قسمتی از تن به علت ملاقات با آب آلوده یا هوای سرد. آماسیدن و بدتر شدن جراحت یا قرحه ٔ بواسطه ٔ التقاء با هوای سرد یا آب بد...
-
سیم کشیدن
لغتنامه دهخدا
سیم کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن سیم برای تلفن یا برق . امتداد دادن سیم تلفن یا تلگراف و جز آن .
-
سیم گداخته
لغتنامه دهخدا
سیم گداخته . [ م ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ).
-
سیم ماغ
لغتنامه دهخدا
سیم ماغ . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم بهبهانی . (آنندراج ). رجوع به سیم شود.
-
سیم مذاب
لغتنامه دهخدا
سیم مذاب . [ م ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقره ٔ گداخته . || مجازاً، آب صاف . || شراب صاف . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ).
-
سیم ناب
لغتنامه دهخدا
سیم ناب . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ). سیم خالص . رجوع به سیم شود.
-
سیم ناقص
لغتنامه دهخدا
سیم ناقص . [ م ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم بهبهانی . (آنندراج ). رجوع بدان کلمه و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
سیم نبهره
لغتنامه دهخدا
سیم نبهره . [ م ِ ن َ ب َ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم بهبهانی . (آنندراج ). سیم غیرخالص : بجنب همت او آفتاب را بر چرخ گمان برند که سیم نبهره درگاه است . امیرمعزی (از آنندراج ).رجوع به سیم شود.
-
سیم آور
لغتنامه دهخدا
سیم آور. [ وَ ] (نف مرکب ) کنایه از زن فاحشه که سیم را از مردمان به چنگ آورد. (آنندراج ).
-
سیم اندام
لغتنامه دهخدا
سیم اندام . [ اَ ] (ص مرکب ) آنکه اندام وی سفید و تابان باشد. (فرهنگ فارسی معین ). که تن او در سپیدی سیم را ماند. سیم بدن . سیمین تن : چو بهر ساز سفر تاختم بعزم تمام درآمد از درم آن ماه روی سیم اندام . فرخی .بنفشه زلف من آن سروقد سیم اندام بر من آمد ...
-
سیم اندود
لغتنامه دهخدا
سیم اندود. [ اَ ] (ن مف مرکب ) سیم آلود. (آنندراج ). مفضض و هر چیز اندوده شده از نقره . (ناظم الاطباء). سیم اندوده . آب نقره داده .