کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیمطوقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bead wire
سیمطوقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] هریک از سیمهای فولادی که مغزۀ طوقه را تشکیل میدهند و تنیدگی آنها مانع بلند شدن طوقه از لبۀ رینگ (rim flange) میشود
-
واژههای مشابه
-
طوقه
لغتنامه دهخدا
طوقه . [ طَ / طُو ق َ / ق ِ ] (اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) منطقه ٔ فاصله ٔ میان ریشه و کونه با ساقه ٔ گیاه . || چرخه . قواره .- طوقه ٔ چاه ؛ حلقه ٔ آن .- طوقه ٔ یقه ؛ زه گریبان .
-
طوقة
لغتنامه دهخدا
طوقة. [ طَ ق َ ] (ع اِ) زمینی است گرد نرم میان زمین سخت درشت . (منتهی الارب ).
-
rosette
طوقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] آرایشی که در آن اجزای گیاه، معمولاً برگها، از یک نقطۀ مرکزی در سطح زمین پخش میشوند
-
طوقه
فرهنگ فارسی معین
(طُ قِ) [ ع . طوقة ] (اِ.) 1 - حلقه . 2 - حلقة فلزی چرخ دوچرخه یا موتورسیکلت که لاستیک روی آن قرار می گیرد. 3 - بخش زیرین چاه که دارای قطر و گشادی بیشتر است .
-
طوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] to[w]qe آنچه شبیه طوق یا چنبر باشد؛ طوقمانند: طوقهٴ یقه، طوقهٴ چاه.
-
طوقه
لهجه و گویش تهرانی
حلقه دور گردن،دهنه چاه
-
سیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. رشته فلزی هادی(الکتریسیته و سیگنالها)، مفتول فلزی ۲. نقره، فضه ≠ زر ۳. سکه، پول ۴. سفید ۵. چرک، عفونت، ریم
-
سیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. کابل، مفتول ۲. تار، رشته ۳. وتر ۴. فضه، لجین، نقره ≠ زر ۵. یوغ ۶. پول، وجه ۷. جراحت، چرک
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرک ، خونابه .
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چوب هایی که برزگران بر دو طرف چوبی که بر گردن گاو زراعی گذارند، بندند؛ یوغ .
-
سیم
لغتنامه دهخدا
سیم . (اِ) نقره . پهلوی «اسیم » ، در فارسی «آ» از اول کلمه ٔ (پهلوی ) حذف شده ، اما سیمین در پهلوی آمده . اورامانی «سیم » (رشته ٔ نقره ). برخی از محققان معاصر اصل سیم را یونانی دانند. (مجله ٔ یادگار سال 4 شماره ٔ 6 ص 22 و شماره ٔ 9 و 10 ص 156 به بعد ...
-
سیم
لغتنامه دهخدا
سیم . [ س َ ی َ ] (اِ) چوبهایی است که برزیگران بر دو طرف چوبی که بر گردن گاو زراعت گذارند بندند. (برهان ). چوبی است که برزگران بر دو طرف چغ بندند و آنرا به ریسمان بر گردن گاو استوار کنند. (فرهنگ رشیدی ). اوستا «سیما» قیاس کنید با «سیمواترا» (یشت 10 ،...