کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سیلی ململو
واژهنامه آزاد
سوسمار
-
سیلی و مشت
فرهنگ گنجواژه
ضرب و شتم.
-
چَک و سیلی
فرهنگ گنجواژه
ضربه با دست به صورت.
-
صدای سیلی یا شلا ق
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
چک و سیلی و مشت
فرهنگ گنجواژه
ضربه به صورت.
-
جستوجو در متن
-
بیخ گوشی
لهجه و گویش تهرانی
سیلی
-
در گوشی، توگوشی
لهجه و گویش تهرانی
سیلی
-
چک
لهجه و گویش تهرانی
سیلی
-
شپلق
فرهنگ فارسی معین
(شَ پَ لَ) (اِ.) شاپلاق ، سیلی ، سیلی صدادار.
-
خُوگوشی
لهجه و گویش گنابادی
khouwgoshi در گویش گنابادی یعنی سیلی ، سیلی ضربهای که با دست به صورت کسی زده شود.
-
توگوشی
واژگان مترادف و متضاد
تپانچه، سیلی
-
لطام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] letām تپانچه؛ سیلی.
-
لطم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] latm تپانچه؛ سیلی.
-
چپات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čapāt تپانچه؛ سیلی.
-
صفعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صفعَة] [قدیمی] saf 'e سیلی؛ پسگردنی.