کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیف الدوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سیف الدین کوه
لغتنامه دهخدا
سیف الدین کوه . [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 444 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود. محصول آنجا غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سیف بن ذی یزن
لغتنامه دهخدا
سیف بن ذی یزن . [ س َ اِ ن ِ ی َ زَ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان خاندان حمیری . طبق روایت وی برای رهایی عربستان جنوبی از تسلط حبشیان که از زمان ذونواس در آنجاحکومت میکردند، نخست از دربار بیزانس و سپس از خسروانوشیروان ، شاهنشاه ساسانی یاری خواست . شاهنشاه...
-
اصرم بن سیف
لغتنامه دهخدا
اصرم بن سیف . [ اَ رَ م ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) صاحب تاریخ سیستان ذیل عنوان نشستن عمرو لیث به امیری ، آرد: ابوطلحه منصوربن [ مسلم و ] محمدبن زیدویه هر دو بنزدیک عمرو آمدند به هری (سال 267 هَ . ق .) و هر دو را خلعت داد و بنواخت و مال بسیار داد و اصرم بن سی...
-
چقا سیف الدین
لغتنامه دهخدا
چقا سیف الدین . [ چ َ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجردکه در 18 هزارگزی شمال الیگودرز، کنار راه مالرو گورچل به خومپ بالا واقع است . جلگه و معتدل است و 631 تن سکنه دارد. آبش از چاه و قنات . محصولش غلات و لبنیات ....
-
حاجی سیف الدین
لغتنامه دهخدا
حاجی سیف الدین . [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امراء زمان امیر تیمور. وفات 804 هَ . ق . به نیشابور. صاحب حبیب السیر گوید: «امیر تیمور گورکان بعد از آنکه یک ماه در حدود نخجوان کامیاب و کامران اوقات گذارنید واز جانب گرجستان ملک گرگین با پیشکش...
-
حاجی سیف الدین خان
لغتنامه دهخدا
حاجی سیف الدین خان . [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 52 شود.
-
سیف و قلم
فرهنگ گنجواژه
شمشیر و قلم.
-
جستوجو در متن
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله مجدالدین . رجوع به سیف الدوله ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حمدان ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدوله . رجوع به سیف الدوله و الاَّثار الباقیه ٔ بیرونی ص 133 شود.
-
اردشیر
لغتنامه دهخدا
اردشیر. [ اَ دَ / دِ ] (اِخ ) ابن سیف الدوله . رجوع به اردشیر حسام الدوله با حرب شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) مجدالدین سیف الدوله مبارک بن کامل بن علی بن مقلدبن نصربن منقذ کنانی . معروف به ابن منقذ از امراء صلاحیه (526 - 589 هَ . ق .). رجوع به سیف الدوله شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله . رجوع به احمدبن سلیمان ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله . رجوع به احمدبن عبدالملک ... شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) سبکتکین . سیف الدوله . رجوع به سبکتکین شود.
-
شیظمی
لغتنامه دهخدا
شیظمی . [ ش َ ظَ ] (اِخ ) شاعری مداح سیف الدوله ، و او را پانصد ورقه شعر است . (ابن الندیم ).