کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیطره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیطره
/seytare/
معنی
چیرگی؛ غلبه؛ تسلط.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استیلا، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه
فعل
بن گذشته: سیطره کرد
بن حال: سیطره کن
دیکشنری
government, predominance, rule
-
جستوجوی دقیق
-
سیطره
واژگان مترادف و متضاد
استیلا، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه
-
سیطره
فرهنگ فارسی معین
(سَ طَ رَ یا رِ) [ ع . سیطرة ] 1 - (مص ل .) چیره شدن ، غلبه یافتن . 2 - (اِمص .) تسلط ، چیرگی .
-
سیطره
لغتنامه دهخدا
سیطره . [ س َ طَ رَ ] (ع مص ) برگماشته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (مجمل اللغة). مراقبت و تعهد احوال کسی یا گروهی کردن . (از اقرب الموارد). || غالب گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلبه یافتن . تسلط یافتن . چیره گشتن . || (اِمص ...
-
سیطره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَیطرَة] seytare چیرگی؛ غلبه؛ تسلط.
-
سیطره
واژهنامه آزاد
به فرمان در آوردن
-
واژههای مشابه
-
سيطرة
دیکشنری عربی به فارسی
کنترل
-
سیطره یافتن
واژگان مترادف و متضاد
چیرهشدن، استیلا یافتن، سلطه یافتن، غلبه کردن
-
سیطره یافتن
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِلالٌ
-
سیطره یافت بر
دیکشنری فارسی به عربی
استحوذ علي ، استظهر علي ، استولي علي
-
جستوجو در متن
-
conicity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیطره
-
کنترل
دیکشنری فارسی به عربی
زمام , سيطرة
-
چیرگی
واژگان مترادف و متضاد
استیلا، پیروزی، تسلط، سلطه، سیطره، ظفر، غلبه
-
استولي علي
دیکشنری عربی به فارسی
را قبضه كرد , مسلط شد بر , استيلا يافت بر , فائق آمد بر , سيطره يافت بر