کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sirvān) عربی شده ساربان .
-
سیروان
واژهنامه آزاد
اسم کردی است به معنی سه رود (سه روان) در کردی به رود، روان میگویند. هم اکنون این نام به سیروان تغییر یافته است . [سیروان رودخانهای بزرگ در اورامانات مریوان است.]
-
جستوجو در متن
-
روار
واژهنامه آزاد
نام روستایی در کنار سیروان کردستان به معنی حاشیه رود
-
آوارین
لغتنامه دهخدا
آوارین . (اِخ ) نام محلّی در حدّ غربی ایران ، نزدیک کوه کلاعه بساحل سیروان .
-
چربین
لغتنامه دهخدا
چربین . [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طارم پائین بخش سیروان شهرستان زنجان که در 27هزارگزی جنوب خاور سیروان واقع شده و 48 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
درآیر
لغتنامه دهخدا
درآیر. [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و نوسود، میان کومه دره و رودخانه ٔ سیروان ،در 154هزارمتری کرمانشاه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
نصیرآباد
لغتنامه دهخدا
نصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم پائین بخش سیروان شهرستان زنجان در 7 هزارگزی جنوب شرقی سیروان ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 103 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ محلی ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و گلیم بافی و جاجیم بافی است...
-
قشه
لغتنامه دهخدا
قشه . [ ] (اِخ ) اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که تقریباً 50 تن میشوند و در جوانرود و سیروان سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59).
-
بوجی
لغتنامه دهخدا
بوجی . (اِخ ) دهی از دهستان طارم سفلی است که در بخش سیروان شهرستان زنجان واقع است و 392 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
ماسبذان
لغتنامه دهخدا
ماسبذان . [ ب َ / س َ ب َ ] (اِخ ) شهری به جبال . (نخبةالدهر دمشقی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام شهری به پیشکوه لرستان در ناحیه طرحان در ساحل راست شط صیمره . سیروان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بلاد جبل عبارت از همدان است و ماسبذان که آن سیروان...
-
گاورود
لغتنامه دهخدا
گاورود. (اِخ ) یا دیاله یا سیروان رود. این رود ازجبال مغرب اسدآباد (سر راه همدان به کرمانشاهان ) سرچشمه میگیرد و از سرحد ایران و عراق میگذرد و به روددجله می پیوندد و یکی از شعب مهم آن آب حلوان است .
-
دشت قلبی
لغتنامه دهخدا
دشت قلبی . [ دَ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 250 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیروان . محصول آنجا مختصر غلات و لبنیات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
بندرگاه
لغتنامه دهخدا
بندرگاه . [ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزودهستان طارم علیا بخش سیروان شهرستان زنجان و دارای 113 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
بابا
لغتنامه دهخدا
بابا. (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم سفلی بخش سیروان شهرستان زنجان . 14هزارگزی باختری سیروان و 14هزارگزی راه مالرو زنجان - طارم . کوهستانی با هوای سردسیر. سکنه ٔ آن 94 تن . شیعه و آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و شغل مردان زراعت . صنایع دستی زنان...