کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیران
/seyrān/
معنی
گردش و تفرج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیران
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا س ) [ ازع . ] (اِمص .) گردش .
-
سیران
لغتنامه دهخدا
سیران . (ع اِ) ج ِ سور. (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). باروها.
-
سیران
لغتنامه دهخدا
سیران . [ س َ ] (ع مص ) سیر کردن . (غیاث ) (آنندراج ). سیر. گردش برای تفرج . (ناظم الاطباء) : امتناع پیل از سیران بیت با جد آن پیلبان و بانگ هیت . مولوی .چونکه نگذارد سگ آن بانگ سقم من مهم سیران خود را کی هلم .مولوی .خانه ای را کش دریچه ست آن طرف دار...
-
سیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ سور] [قدیمی] seyrān گردش و تفرج.
-
سیران
واژهنامه آزاد
گشت و گذار /سیروسفر
-
سیران
واژهنامه آزاد
گشت و گزار . سیاحت . تفریح . نامیست کردی
-
واژههای مشابه
-
کانی سیران
لغتنامه دهخدا
کانی سیران . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 15هزارگزی شمال خاوری بوکان و 6هزارگزی شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای 245 تن سکنه است . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، لبنیات ، چغ...
-
واژههای همآوا
-
صیران
لغتنامه دهخدا
صیران . (ع اِ)ج ِ صَور. خرمابنان ریزه . رجوع به صور شود. || ج ِ صِوار. گله ٔ ماده گاوان . رجوع به صوار شود.
-
ثیران
لغتنامه دهخدا
ثیران . (ع اِ) ج ِ ثَور. گاوان . گاوان نر.
-
ثیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ثَور] [قدیمی] sirān = ثور۱
-
جستوجو در متن
-
sierran
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیران
-
سور
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) دیوار گرداگرد شهر. ج . اسوار و سیران .