کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
rumens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روم ها، شکمبه، سیرابی
-
variety meat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انواع گوشت، سیرابی
-
gluttony
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیرابی، شکم پرستی
-
اشکمبه
لهجه و گویش تهرانی
سیرابی ، معده حیوانات
-
امآد
لغتنامه دهخدا
امآد. [ اِم ْ ] (ع مص ) نرم و نازک گردانیدن سیرآبی گیاه را. (منتهی الارب ). تر و تازه و نازک کردن سیرآبی گیاه را. (از اقرب الموارد).
-
جغل مغل
لغتنامه دهخدا
جغل مغل . [ ] (اِ مرکب ) شکمبه . سیرابی . (دزی ).
-
stomach
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معده، میل، بطن، اشتها، سیرابی، تحمل کردن
-
stomachs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معده، میل، بطن، اشتها، سیرابی، تحمل کردن
-
stomach
شکمبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخش خوراکی آلایش شامل سیرابیشیردان و بقیۀ دستگاه گوارش دام
-
offal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عسل، مواد زائد، لاشه، سیرابی، اشغال، اخال، کف
-
شربة
لغتنامه دهخدا
شربة. [ ش ُ / ش ِب َ ] (ع اِ) سرخی روی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مقدار سیرابی از آب . (منتهی الارب ). مقدار سیرابی از آب ، چون حسوة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شَربَة شود.
-
ادهیمام
لغتنامه دهخدا
ادهیمام . [ اِ] (ع مص ) سیاه گون گردیدن . (منتهی الارب ). سیاه شدن روضة. (تاج المصادر بیهقی ). سیاه نمودن کشت و گیاه از غایت سیرابی . سیاه نمودن نبات از سیرابی . (زوزنی ).
-
رواث
لغتنامه دهخدا
رواث . [ رَوْ وا ](ع ص ، اِ) شکنبه پز. سیرابی فروش . (یادداشت مؤلف ).
-
حبب
لغتنامه دهخدا
حبب . [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) سیرابی و رونق دندان که به شیشه ماند. (منتهی الارب ). تازگی دندان . (مهذب الاسماء).
-
ری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ریّ] [قدیمی] ray[y] ۱. سیرابی و تازگی.۲. [مجاز] حسن حال؛ نیکوحالی.۳. [مجاز] فراوانی نعمت.