کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیخول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیخول
/sixul/
معنی
خارپشت بزرگ که خارهای بلند ابلق دارد و آنها را مانند تیر میاندازد؛ خارپشت بزرگ تیرانداز؛ اسغر؛ جبروز؛ جوله؛ تشی؛ بیهن؛ روباه ترکی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
spine
-
جستوجوی دقیق
-
سیخول
لغتنامه دهخدا
سیخول . (اِ) سیخور. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خارپشت کلانی را گویند که خارهای ابلق دارد و مانند تیر اندازد. (برهان ) (آنندراج ). اسغر. (فرهنگ رشیدی ). سغر. (اوبهی ). جانوری باشد که بر اندامش خارها ابلق مثل دوک بود، چون کسی قصد گرفتن آن کند اندام ...
-
سیخول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹سیخور› (زیستشناسی) sixul خارپشت بزرگ که خارهای بلند ابلق دارد و آنها را مانند تیر میاندازد؛ خارپشت بزرگ تیرانداز؛ اسغر؛ جبروز؛ جوله؛ تشی؛ بیهن؛ روباه ترکی.
-
سیخول
لهجه و گویش تهرانی
تشی
-
جستوجو در متن
-
اسگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسغر› (زیستشناسی) [قدیمی] 'osgor = سیخول
-
کاسجوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاسج› (زیستشناسی) [قدیمی] kāsjuk سیخول.
-
پهمزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] pahmazak = سیخول
-
زکاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ رکاشه] ‹زکاشه› (زیستشناسی) zokāse = سیخول
-
سنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sangor = سیخول
-
جکاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] jakāše =سیخول
-
پیهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیهن› (زیستشناسی) [قدیمی] pihan = سیخول
-
چیزو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čizu =سیخول
-
چکاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چکاشه› (زیستشناسی) [قدیمی] čakāse =سیخول
-
رکاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] rokāše = سیخول
-
سکاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ رکاسه] (زیستشناسی) [قدیمی] sokāse = سیخول