کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاهپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیاهپوش
مترادف و متضاد
۱. سوگوار، عزادار، ماتمدار، ماتمزده
۲. سیاهجامه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاهپوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوگوار، عزادار، ماتمدار، ماتمزده ۲. سیاهجامه
-
واژههای همآوا
-
سیاه پوش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص فا.) کنایه از: سوگوار. 2 - (اِ.) شبگرد، عسس .
-
سیاه پوش
لغتنامه دهخدا
سیاه پوش . (اِخ ) دهی است جزو دهستان کورائیم بخش مرکزی اردبیل شهرستان اردبیل . دارای 281 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ سیاهپوش . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سیاه پوش
لغتنامه دهخدا
سیاه پوش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه جامه ٔ سیاه پوشد. || مجازاً، زنگی . حبشی : فلک از طالع خروشانش خوانده شاه سیاه پوشانش . نظامی . || سیاه رنگ : تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه . خاقانی .|| شب گرد. عسس . میربازار. می...
-
سیاه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) siyāhpuš ۱. کسی که جامۀ سیاه به تن داشته باشد.۲. [مجاز] ماتمزده؛ ماتمدار؛ عزادار.۳. (اسم، صفت) [مجاز] شبگرد؛ عسس.
-
جستوجو در متن
-
سوگنشین
واژگان مترادف و متضاد
پرسهدار، داغدار، مصیبتدیده، ماتمزده، سوگوار، پرسهنشین، سیاهپوش، عزادار ≠ سوری
-
علی عجم
لغتنامه دهخدا
علی عجم . [ ع َ ی ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) (سید...) لقب علی بن صدرالدین موسی سیاهپوش صوفی است که در بیت المقدس بدین نام شهرت دارد. رجوع به علی سیاهپوش شود.
-
کومالار
واژهنامه آزاد
kumalar؛ به معنی تجمع و انباشت درختان در پای کوه و نیز نام منطقه ای از روستای سیاهپوش است که در آنجا انبوهی از درختان سر سبز زیتون قراردارد.
-
کومالار
واژهنامه آزاد
(ترکی) نام منطقه ای از باغات روستای سیاهپوش از توابع قزوین است؛ به معنی تجمع درختان (در اینجا منظور درختان زیتون) است.
-
پجی
واژهنامه آزاد
paji یک واژۀ محلی در روستای سیاهپوش است و به ترکی به معنی دیوار یا مرز بین دو باغ است. همچنین نام منطقه ای از باغهای این روستاست.
-
علی سیاه پوش
لغتنامه دهخدا
علی سیاه پوش . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (سلطان ...). ابن صدرالدین موسی سیاهپوش صوفی . وی از متصوفه ٔ اواخر قرن هشتم و اوایل قرن 9 هَ . ق . بود که پس از پدرش مدت 38 سال به ارشاد سالکین اشتغال داشت و در روز سه شنبه هجدهم رجب سال 830 هَ . ق . در بیت المقدس در...
-
سیاه پوش
لغتنامه دهخدا
سیاه پوش . (اِخ ) دهی است جزو دهستان کورائیم بخش مرکزی اردبیل شهرستان اردبیل . دارای 281 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ سیاهپوش . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).