کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سیاست مدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] siyāsatmadār ۱. کسی که در کارهای سیاسی و امور مملکتداری بصیر، دانا و کارآزموده باشد.۲. [مجاز] تیزهوش؛ باتدبیر و زیرک.
-
سیاست مستعمراتی
دیکشنری فارسی به عربی
استعمارية
-
اهل سیاست
دیکشنری فارسی به عربی
سياسي
-
سیاست انحصاری
دیکشنری فارسی به عربی
محتکر
-
سیاست باز
دیکشنری فارسی به عربی
تاجر السيسة
-
سیاست مهار
دیکشنری فارسی به عربی
سياسة الإحتواءِ
-
سیاست دوگانه
دیکشنری فارسی به عربی
سياسة الكيل بمكيالين ، السياسة المزدوجة
-
سیاست همیشگى
دیکشنری فارسی به عربی
السياسة المستمرة
-
سیاست پولى
دیکشنری فارسی به عربی
السياسة النقدية
-
سیاست پرداز
واژهنامه آزاد
کسی که سیاست را برای اهداف مشخصی پردازش و مهندسی می کند. مهندس سیاست سازنده ساختار تئوریک سیاست برسی کننده ساختار هندسی سیات
-
سیاست کیفری
واژهنامه آزاد
آن دسته از اقدامات حكومت و دولت در جهت پيشگيري از وقوع جرم و درمان و بهبود وضع مجرمان
-
policy studies
مطالعات سیاستگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] پژوهش و بررسی در زمینۀ سیاستگذاری
-
no-win policy
سیاست بیبرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] خطمشی مبتنی بر تلاش نظامی بیشازاندازه احتیاطآمیزی که به پیروزی هیچیک از طرفها نمیانجامد
-
neutralism
سیاست بیطرفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] سیاست مبتنی بر عدم تعهد در دوران جنگ سرد که اکثر کشورهای جهان سوم به آن پایبند بودند
-
international politics
سیاست بینالملل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] روابط و اعمال متقابل کشورها که درجهت تحصیل و حفظ اهداف ملی باشد