کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
mobile crane
جرثقیل سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] هر جرثقیلی که قابل جابهجا شدن از مکانی به مکان دیگر باشد
-
mobile commerce, m-commerce
تجارت سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی، مهندسی مخابرات] انجام خرید یا کارهای تجاری با استفاده از تلفنهای همراه عادی یا پیشرفته
-
portable shrine
زیارتگاه سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زیارتگاهی قابل حمل، بهویژه در بین پیروان آیین بودا، بهصورت جعبه یا صندوقی کوچک که مسافران آن را در سفر به سرزمینهای دور و ناهمکیش، برای به جا آوردن آداب مذهبیشان، حمل میکردند
-
mobile robot, mobile platfrom
روبات سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دستگاه خودکاری که میتواند در محیط مفروضی حرکت کند اختـ . روباس mobot
-
ابن سیار
لغتنامه دهخدا
ابن سیار. [ اِ ن ُ س َی ْ یا ] (اِخ ) ابوماهر موسی بن یوسف بن سیار. طبیب ایرانی در عصر آل بویه . علی بن مجوسی شاگرد او بوده و خود او در طب تألیفاتی داشته و در شیراز میزیسته است . او را کتابی است درفصد ذیل کُنّاش اسحاق بن حنین . و لکلرک در تاریخ اطبا...
-
فیروزجاه سیار
لغتنامه دهخدا
فیروزجاه سیار. [ هَِ س َی ْ یا ] (اِخ ) نام مراتع ییلاقی است که طایفه ٔ فیروزجاهی در آن ییلاق و قشلاق میکنند. و هر خانواده در کنار یکی از چشمه سارهای آن موقتاًساکن و به نگهداری احشام مشغول میشوند. زنان این طایفه شال پشمی و کرباس می بافند. عده ٔ آنان ...
-
خفته سیار
لغتنامه دهخدا
خفته سیار. [ خ ُ ت َ / ت ِ س َی ْ یا ] (ص مرکب ) آنکه بر اثر نوعی بیماری در خواب راه می رود. خفته رو. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بیمارستان سیار
دیکشنری فارسی به عربی
سيارة الاسعاف
-
فروشنده سیار
دیکشنری فارسی به عربی
عداء
-
ستاره سیار
دیکشنری فارسی به عربی
کوکب
-
mobile offshore drilling unit
واحد سیار حفاری فراساحل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] واحدی برای حفاری در بستر دریا که میتوان آن را بهآسانی از مکانی به مکان دیگر جابهجا کرد اختـ . وسحاف MODU
-
moblog
وبنوشت سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی وبنوشت که مطالب آن ازطریق تلفن همراه یا هر افزارۀ دیگر به اینترنت ارسال میشود
-
moblogger
وبنویس سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] کسی که وبنوشت سیار ارسال میکند
-
moblogging
وبنویسی سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ارسال مطالب وبنوشت ازطریق تلفن همراه یا هر افزارۀ سیار دیگر به اینترنت
-
mobile service provider
فراهمساز خدمات سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فراهمسازی که به کاربر امکان میدهد از چند جا به اطلاعات و خدماتِ انتقال و پردازش آنها دسترسی یابد