کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیاحت
/siyāhat/
معنی
۱. گردش کردن در شهرها و کشورهای مختلف؛ جهانگردی.
۲. تماشا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تماشا، سفر، سیر، گردش
۲. جهانگردی، گردشگری، آفاقپویی
فعل
بن گذشته: سیاحت کرد
بن حال: سیاحت کن
دیکشنری
journey
-
جستوجوی دقیق
-
سیاحت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تماشا، سفر، سیر، گردش ۲. جهانگردی، گردشگری، آفاقپویی
-
سیاحت
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . سیاحة ] 1 - (مص ل .) گردش کردن ، گشتن . 2 - (اِمص .) جهان گردی .
-
سیاحت
لغتنامه دهخدا
سیاحت . [ ح َ ] (ع مص ) سیر کردن . رفتن بر زمین . (غیاث ) (از آنندراج ). گردش . بگشتن . (نصاب الصبیان ). رفتن در زمین . (دهار). سفر و سیر و گردش در روی زمین از شهری بشهری رفتن . مسافرت . زیارت . جهان گردی . جهان پیمایی . کیهان نوردی : تنی چند از روند...
-
سیاحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سیاحة] siyāhat ۱. گردش کردن در شهرها و کشورهای مختلف؛ جهانگردی.۲. تماشا کردن.
-
سیاحت
دیکشنری فارسی به عربی
جولة , رحلة , سياحة
-
واژههای مشابه
-
سیاحت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهانگردی کردن، گردشگری کردن، آفاقپوییدن، آفاقپویی کردن ۲. سیروسفر کردن ۳. نگاه کردن، دیدن ۴. گردش کردن
-
سیاحت نامه
لغتنامه دهخدا
سیاحت نامه . [ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن سرگذشت سیاحت را نوشته باشند. (ناظم الاطباء).
-
سیاحت اکتشافی
دیکشنری فارسی به عربی
استکشاف
-
سیاحت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استکشف , جولة , رحلة الصيد
-
سیاحت اکتشافی در افریقا
دیکشنری فارسی به عربی
رحلة الصيد
-
سیر و سیاحت
فرهنگ گنجواژه
گردش.
-
واژههای همآوا
-
صیاحة
لغتنامه دهخدا
صیاحة. [ ص َی ْ یا ح َ ] (اِخ ) خرماستانی است به یمامة. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
سیاحة
لغتنامه دهخدا
سیاحة. [ ح َ ] (ع مص ) سیاحت . رجوع به سیاحت شود.