کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاتیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیاتیک
/siyātik/
معنی
۱. (زیستشناسی) بزرگترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است.
۲. (پزشکی) درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن، و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز میکند؛ عرقالنسا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
sciatic
-
جستوجوی دقیق
-
sciatica
سیاتیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دردی در پشت و طرف خارجی ران و ساق پا که معمولاً ناشی از تباهی قرص بین مهرهای است؛ نام بیماریای که ویژگی فوق را داشته باشد
-
سیاتیک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] 1 - (ص .) مربوط به تهیگاه . 2 - (اِ.) نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود. 3 - درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود.
-
سیاتیک
لغتنامه دهخدا
سیاتیک . (فرانسوی ، ص ، اِ) مربوط به تهیگاه . معمولاً نام سیاتیک بعصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ ) اطلاق میشود. این عصب از رأس مثلث شبکه ٔ خاصره تولید و در حقیقت دنباله ٔ این رأس است . عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر ...
-
سیاتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sciatique] siyātik ۱. (زیستشناسی) بزرگترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است.۲. (پزشکی) درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن، و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز میکند؛ عرقالنسا.
-
جستوجو در متن
-
کجوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] kojuk = سیاتیک
-
neurocirculatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عصب سیاتیک
-
neuralgiac
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عصب سیاتیک
-
sciatica
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیاتیک، درد عصب نسایی
-
sciatic nerve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عصب سیاتیک، عرق النساء
-
sciatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیاتیک، سرینی، در ناحیه چاربند، ورکی
-
عرق النسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عرقالنَّساء] (پزشکی) [قدیمی] 'erqonnesā از بیماریهای اعصاب که غالباًً در کمر بروز میکند و تا زانو و پا میرسد؛ سیاتیک.
-
ترب سیاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) torobsiyāh نوعی ترب با پوست سیاه و ویتامینهای A، B ، و C ، ضد اسکوربوت و مفید برای مبتلایان به بیماریهای سیاتیک، درد اعصاب، نقرس، و سنگ کلیه.
-
گاردان
لغتنامه دهخدا
گاردان . (فرانسوی ، اِ) ترکیبی است از پیرامیدن و نوالژین که اثر ضد درد و ضد تب قوی دارد و در درمان زکام ، گریپ ، سیاتیک ، روماتیسم ، لومباگو، میگرن ، به کار برده میشود. این دارو در تجارت به صورت قرصهای 50 سانتی گرمی وجود دارد و مقدار معمولی استعمال آ...
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) sanā گیاهی گرمسیری با برگهای باریک، گلهای کبود یا زردرنگ و دانههای ریز که بلندیش تا ۶۰ سانتیمتر میرسد و برگ آن ملین و مسهل است و بهصورت دمکرده، پودر و قرص به کار میرود. برای درمان تنگینفس، قولنج و سیاتیک به کار میر...