کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← سیاهۀ تسریعکنندههای بازگشت
-
واژههای همآوا
-
صیاط
لغتنامه دهخدا
صیاط. (ع اِ) بانگ و خروش بلند. (منتهی الارب ).
-
سیاط
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جِ سوطه ؛ شلاق ها.
-
سیئة
لغتنامه دهخدا
سیئة. [ س َی ْ ی ِ ءَ ] (ع اِ) بدی و گناه صغیره . (غیاث اللغات ). بدی . (از ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60) (دهار). بدی . خطا. اصل آن سیوئه است . (از منتهی الارب ). بزه . گناه . معصیت . عصیان . ذنب . جرم . اثم . تبه کاری .تباه کاری . (یادداشت ب...
-
سیاط
لغتنامه دهخدا
سیاط. (اِخ ) رجوع به عبداﷲبن وهب و اعلام زرکلی شود.
-
سیاط
لغتنامه دهخدا
سیاط. (ع اِ) شاخه های گندنا که بر آنها زمالیق وی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ سوط، به معنی تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سوط] [قدیمی] siyāt = سوط
-
جستوجو در متن
-
سیة
لغتنامه دهخدا
سیة. [ ی َه ْ ] (ع اِ) سر برگشته ٔ کمان . ج ، سیات . (ناظم الاطباء). خم گوشه ٔ کمان . ج ، سیات . (مهذب الاسماء).- سیةالقوس ؛ سرهای برگشته ٔ کمان .ج ، سیات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
relapse precipitant inventory
سیاهۀ تسریعکنندههای بازگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] پرسشنامهای 25قلمی شامل سؤالات مصاحبهگونه و جملاتی با جاهای خالی برای تکمیل کردن که طیفی از موقعیتهای پرخطر را در بر میگیرد اختـ . سیات
-
سیاست پرداز
واژهنامه آزاد
کسی که سیاست را برای اهداف مشخصی پردازش و مهندسی می کند. مهندس سیاست سازنده ساختار تئوریک سیاست برسی کننده ساختار هندسی سیات
-
جوزالماثل
لغتنامه دهخدا
جوزالماثل . [ ج َ زُل ْ ث ِ ] (ع اِ مرکب ) جوزالمقاتل نیز گویند. سرد و خشک است در چهارم مخدر ومغثی و مقیی ٔ و منوّم بود و احداث سیات و خناق کند و کسی را که حرارت مفرط باشد چون قیراطی از او میل نماید سودمند آید و یک مثقال از او کشنده است و مصلحش لبن ح...
-
اصحاب اعراف
لغتنامه دهخدا
اصحاب اعراف . [ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و نادی اصحاب الاعراف (قرآن 48/7)؛ و آواز دادند یاران اعراف . بگفته ٔ برخی از مفسران گروهی باشندکه سیّآت و حسنات ایشان یکسان باشد، سیّآتشان قاصر باشد از دوزخ و حسناتشان بحد وصول بهشت نبود. خدای تعال...
-
تسییی
لغتنامه دهخدا
تسییی ٔ. [ ت َس ْ ] (ع مص ) دوشیدن شیر گردآمده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فروگذاشتن شتر ماده ، شیر را از پستان بدون دوشیدن : سیأت و تسیأت الناقة، ارسلت اللبن من غیر حلب . (از المنجد). و رجوع ب...