کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سگلاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سگلاوی
لغتنامه دهخدا
سگلاوی . [ س َ ] (اِ مرکب ) سگلاب که سگ آبی باشد و او را بیدستر خوانند و به عربی قضاعه گویند و خصیه ٔ وی آش بچگان است که ضد بیدستر باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سکلابی
لغتنامه دهخدا
سکلابی . [ س َ ] (اِ) قضاعة. بیدستر. بادستر. سگ آبی . (دزی ج 1 ص 668). سگ لابی . سگلاوی . رجوع به همین کلمات و بیدستر شود.
-
حارود
لغتنامه دهخدا
حارود. (ع اِ) بیدستر. حیوانی که گند بیدستر [ جند بیدستر ] خایه ٔ اوست . سگلابی . سگلاوی . قسطور. قنذر. ویدستر. سقلاوی . هزد. قوقی . قضاعة. رجوع بمفردات ابن البیطار و بحر الجواهر و دزی ج 1 ص 239 و رجوع به جند بیدستر و بیدستر شود.