کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سگستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سگستان
لغتنامه دهخدا
سگستان . [ س َ گ ِ ] (اِخ ) پهلوی «سگستان » شهرستانهای ایرانشهر مرکب از «سکا» (نام قومی باستانی + ستان پسوند مکان ) در زبانهای باستانی تیره ٔ انبوهی از آریاییان میانه ٔ ایران و اروپا سکونت داشته اند و همیشه بتاخت و تاراج و کشتار می پرداخته اند نام ای...
-
سگستان
لغتنامه دهخدا
سگستان . [ س ِگ ِ ] (اِ مرکب ) میوه ای شبیه به آلو. (ناظم الاطباء).نام میوه ای است که به مقدار آلو شود و در درون او شیره ٔ لزج بیمزه باشد و آن را در دواها بکار برند و سپستان نیز گویند. (جهانگیری ). رجوع به سپستان شود.
-
جستوجو در متن
-
سگان
لغتنامه دهخدا
سگان . [ س َ ] (اِخ ) سگستان . سجستان . (نزهة القلوب ص 142).
-
ساکستان
لغتنامه دهخدا
ساکستان . [ ک ِ ] (اِخ ) تلفظ دیگری از سیستان است . سکستان . سگستان . سجستان . سیستان . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2088 و 2190 و سیستان در این لغت نامه شود.
-
سگزی
لغتنامه دهخدا
سگزی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به سگز به سیستان . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سیستانی چه مردم سیستان به سخت جانی و سخت جگری مشهورند لهذا سیستان را سگستان گویند و سِجزی معرب آن و این با یای نسبت به سجستان نیست چنانکه صاحب قاموس گفته که منسوب باشد بل...
-
سگز
لغتنامه دهخدا
سگز. [ س ِ ] (اِخ ) نام کوهی است بسیار بلند از ولایت زابلستان مابین کیچ و مکران و دریای سند از پهلوی آن کوه میگذرد و گویند تولد رستم زال درآنجا واقع شده است و او را سگزی از آنجهت گویند. (غیاث ) (از برهان ). رجوع به سگستان شود.
-
سگانشاه
لغتنامه دهخدا
سگانشاه . [ س َ ] (اِخ ) لقب بهرام سوم یعنی شاه سیستان . (از مجمل التواریخ ). بهرام بن بهرام بن بهرام بن هرمز را از بهر آن سگانشاه گفتند که بعهد پدرش ولایت سیستان او را بودی و سیستان را اصل سگستان است و از این بتازی سجستان نویسند. (فارسنامه ٔ ابن الب...
-
سگزی
لغتنامه دهخدا
سگزی . [ س َ ] (اِخ ) نام کوهی است از سیستان مابین کیچ و مکران و دریای سند از پهلوی او میگذرد و تولد رستم در آن بود و در این تأمل است و بحجت نپیوسته است .(از رشیدی ). نام کوهی باشد در زابلستان و ساکنان آنجا را بنام آن کوه میخوانند و سگزیان میگویند ر...
-
سگسار
لغتنامه دهخدا
سگسار. [ س َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که سر مردم در آنجا مانند سر سگ و تن همچون آدمی باشد. (برهان ). || نام مردم آنجا (سگسار) [ سگستان ] هم هست . (برهان ). از: سک (سکا). رجوع کنید به [ سکستان ] + سار (= سر، پسوند) منسوب بقوم سکه ، سرزمین سکه . (حاشیه ...
-
سجستان
لغتنامه دهخدا
سجستان . [ س ِج ِ ] (اِخ ) شهری است بمشرق ، معرب سیستان . (آنندراج ). ولایت و ناحیه بزرگیست . گویند نام بلوکیست و نام شهرش زرنج است و تا هرات ده روز است و در طرف جنوبی این شهر واقع شده ، زمینش ریگزار سرابست و اتصالاً باد میوزد. (از معجم البلدان ).اسم...
-
سیستان
لغتنامه دهخدا
سیستان . (اِخ ) سگستان . سجستان . سگزستان . (معرب از: سگ ، سک ، سکه (قوم ) + ستان ، پسوند مکان ) نام قدیم آن زرنگ بود پس از مهاجرت سکه ها (سکا، اسکوت ، اسکیث ، سیت ) در زمان فرهاد دوم اشکانی (136 - 128 ق .م .) واردوان دوم (127 - 124 ق .م .) بطرف جنوب...
-
افراسیاب
لغتنامه دهخدا
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) نام پادشاه ترکستان است . (برهان ) (هفت قلزم ). پادشاهی عظیم الشأن از پادشاهان توران که بغایت شجاع و بهادر بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پادشاه ترکستان زمین که بعد کشتن نوذر پادشاه ایران زمین ، دوازده سال در ولایت ایران پاد...
-
ستان
لغتنامه دهخدا
ستان . [ س ِ ] (ص ، ق ) برپشت خوابیده . (برهان ). پشت بازافتاده و به پشت خوابیده . (آنندراج ). بازخفته بقفا. (حفان ). بر قفا خفته . (صحاح الفرس ). برپشت غلطیدن . (شرفنامه ). بر پشت بازخفته . (اوبهی ). کسی که بر پشت خود خوابیده باشد. (غیاث ) : یاد کن ...
-
ساسانیان
لغتنامه دهخدا
ساسانیان . (اِخ ) سلسله ٔ شاهنشاهانی که بعد از اشکانیان و تا حمله ٔ تازیان بر ایران حکومت میکردند. خاندان ساسانی بعد از خاندان هخامنشی مقتدرترین و معروفترین سلسله ٔ ایرانی است و دوره ٔ چهارصد ساله ٔ شاهنشاهی ساسانیان تأثیر عظیمی در تکوین ملیت و فرهن...