کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکینه
/sakine/
معنی
۱. وقار؛ طمٲنینه.
۲. مهابت؛ آرامش؛ آهستگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرام، آرامش، طمانینه، قرار، آرامشخاطر، سکنیت، وقار ≠ تلاطم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: sakine) (عربی) (= سکینت) ، آرامش خاطر ؛ (در اعلام) نام دختر امام حسین (ع) .
-
سکینه
واژگان مترادف و متضاد
آرام، آرامش، طمانینه، قرار، آرامشخاطر، سکنیت، وقار ≠ تلاطم
-
سکینه
لغتنامه دهخدا
سکینه . [ س َ ن َ ] (ع اِمص ) آرامش . (از دهار)(مهذب الاسماء). آرامش و آهستگی . (منتهی الارب ). آرامش دل . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). آرام و آسایش و آهستگی . (آنندراج ) (غیاث ) : قوله تعالی ، و فیه سکینة من ربکم . (قرآن 248/2). || در اصطلاح ...
-
سکینه
لغتنامه دهخدا
سکینه . [ س ُ ک َ ن َ ] (اِخ ) بنت الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام . اسم آن مخدره آمنه و آمینه و امامه و امیه دانسته شده و لقب وی سکینه میباشد و از طرف مادرش رباب بدان ملقب بوده است . سکینه ازپردگیان خانواده ٔ رسالت و نسوان بزرگ اسلام و از اخلا...
-
سکینه
فرهنگ فارسی معین
(سَ نَ یا نِ) [ ع . سکینة ] (اِ.) 1 - آرام ، آرامش . 2 - وقار. 3 - آن چه که به دل آرامش و اطمینان بخشد.
-
سکینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سکینَة] [قدیمی] sakine ۱. وقار؛ طمٲنینه.۲. مهابت؛ آرامش؛ آهستگی.
-
واژههای مشابه
-
سکینة
لغتنامه دهخدا
سکینة. [ س ِک ْ کی ن َ ] (ع اِمص ) آرامش و آهستگی . || (اِ) کارد. (منتهی الارب ).
-
سَّکِينَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
آرامش
-
تابوت سکینه
لغتنامه دهخدا
تابوت سکینه . [ ت ِ س َ ن َ ] (اِخ ) تابوت شهادت ، تابوت عهد. تابوتی بود که بعدد هر پیغمبری خانه ای از زبرجد سبز در وی بود آخرین خانه ها خانه ٔ حضرت رسالت صلی اﷲ علیه و آله و سلم بود و در آن خانه دیباچه ای بود حمرا و در آن صورت حضرت بود صلعم که درو ن...
-
اصحاب سکینه ٔ کبری
لغتنامه دهخدا
اصحاب سکینه ٔ کبری . [ اَ ب ِ س َ ن َ ی ِ ک ُ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصحاب السکینة الکبری . در تداول حکمت اشراق یعنی کسانی که انوار حافظ و بروق درخشان در ایشان ثابت و پایدار گردیده و برای آنان بمنزله ٔ ملکه شده است . رجوع به حکمت اشراق چ کربن ...
-
صُغرا و سَکینه
فرهنگ گنجواژه
زنان عامی.
-
جستوجو در متن
-
صندوق شمع
لغتنامه دهخدا
صندوق شمع. [ ص َ ق ِ ش َ ] (اِخ ) کنایه از تابوت سکینه است . رجوع به تابوت عهد و تابوت سکینه شود : چنان دان که در تخمه ٔ انبیایکی آلتی بود بس بابهاکه بد شکل او همچو صندوق شمعبدان در همه فرخی بود جمعمر او را سکینه شنیدیم نام جز این نام نشنیده ام خاص و...
-
سکولو
فرهنگ نامها
سکولو:(sakoloo) معنی:در گویش محلی استان کرمان به معنی سکینه است.