کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
صکو
لغتنامه دهخدا
صکو. [ص َک ْوْ ] (ع مص ) لازم گرفتن کسی را. (منتهی الارب ).
-
سَکو
لهجه و گویش تهرانی
برآمدگی یا بلندی دوطرف در خانه در کوچه برای نشستن
-
جستوجو در متن
-
هِرِه
لهجه و گویش تهرانی
سکو
-
مسطبه
واژهنامه آزاد
سکو
-
رف
واژگان مترادف و متضاد
سکو، طاقچه
-
side passenger platform, side platform
سکوی جانبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی سکو که در سمت بیرونی مسیر قرار دارد
-
سکوی
لغتنامه دهخدا
سکوی . [ س َ ] (اِ)سکو است که بلندی در خانه و باغ و پایهای درخت و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکو شود.
-
صفه
واژگان مترادف و متضاد
ایوان، تالار، سکو، شاهنشین، هشتی
-
stepping
پلهورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] انجام نرمشهای موزون با استفاده از پله و سکو
-
surface disposal, earth burial, aerial burial, sky burial
هواسپاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی تدفین که در آن جسد را بر روی زمین یا درخت یا صخره یا سکو مینهند
-
high passenger platform, high platform
سکوی بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی سکو که مسافران بدون نیاز به استفاده از پله از روی آن وارد وسیلۀ نقلیه میشوند
-
halt station
سکوی توقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سادهترین نوع ایستگاه که معمولاً یک سکو و یک تابلو دارد
-
monostatic radar
رادار تکپایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] راداری که فرستنده و گیرندۀ آن در یک محل یا سکو قرار دارد
-
دکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دکَّة] dakke ۱. سکو؛ تختگاه.۲. دکان کوچک.