کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکوت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکوت کردن
مترادف و متضاد
دمفروبستن، خاموش ماندن، خاموشی گزیدن، خاموش شدن ≠ سکوت شکستن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکوت کردن
واژگان مترادف و متضاد
دمفروبستن، خاموش ماندن، خاموشی گزیدن، خاموش شدن ≠ سکوت شکستن
-
واژههای مشابه
-
cone of silence
مخروط سکوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] منطقۀ مخروطیشکل فضای بالای آنتنها که در آن نشانکها/ سیگنالهای رادیویی ارسالشده ضعیف میشوند یا شنیده نمیشوند
-
سکوت نبوث
لغتنامه دهخدا
سکوت نبوث . [ ](اِخ ) (سایبانهای دختران ) یکی از بت های اهالی بابل که مهاجرین بابل که در سامره سکونت میورزیدند هیکلی برای او در سامره ساخته بودند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
علا مت سکوت
دیکشنری فارسی به عربی
اوزة
-
صموت و سکوت
فرهنگ گنجواژه
خاموشی.
-
سکوت و بهت
فرهنگ گنجواژه
خموشی.
-
سلامت و سکوت
فرهنگ گنجواژه
عدم ماجراجویی.
-
جستوجو در متن
-
silences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سکوت، خاموشی، خموشی، ارامش، ساکت کردن، خاموش کردن، ارام کردن، خفه کردن
-
خروش برآوردن
واژگان مترادف و متضاد
خروشیدن، نعره زدن، فریاد کردن، بانگبرآوردن ≠ سکوت کردن
-
خفهخون گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
ساکت شدن، سکوت کردن، دم نزدن
-
stills
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عکس ها، سکوت، خاموشی، دستگاه تقطیر، ارام کردن، ساکت کردن، عرق گرفتناز
-
خاموش ماندن
واژگان مترادف و متضاد
ساکتشدن، دمفرو بستن، سکوت کردن، خاموش شدن
-
calms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش می یابد، ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی، فرو نشاندن، ارام کردن، ساکت کردن