کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضرب سکه
دیکشنری فارسی به عربی
نعناع
-
سُک سُکه
لهجه و گویش بختیاری
sok-soka owla-morqun .
-
سکه قلب
لهجه و گویش تهرانی
پول نا مرغوب
-
single-coin fare
کرایۀ تکسکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] کرایهای که با یک سکه یا بهامهر پرداخت میشود متـ . تکسکهای
-
تکسکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ← کرایۀ تکسکهای
-
automat
بوفۀ سکهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بوفهای که در آن مشتریان میتوانند با انداختن سکه در شکاف دستگاه، در شیشهای آن را باز کنند و غذای خریداریشده را بردارند
-
از سکه افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ کِ. اُ دَ) (مص ل .) ارزش و اعتبار را از دست دادن .
-
بی سکه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ فا - ع . ] (مص م .) بی ارزش کردن ، بی اعتبار کردن .
-
بر سکه رساندن
لغتنامه دهخدا
بر سکه رساندن . [ب َ س ِک ْ ک َ / ک ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مسکوک گردانیدن . (آنندراج ). سکه کردن . مضروب کردن : از چرخ بهیچ است تسلی دل واله بر سکه رساندیم زر مختصری را.واله (از آنندراج ).
-
نوشته روی سکه ومدال
دیکشنری فارسی به عربی
اسطورة
-
نشانی شبیه سکه
دیکشنری فارسی به عربی
وسام
-
سکه پنج سنتی
دیکشنری فارسی به عربی
نيکل
-
سکه ضرب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة
-
سکه قدیم انگلیسی
دیکشنری فارسی به عربی
اتحد
-
اشرفی (سکة طلا)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ašrafi طاری: ašrafi طامه ای: ašrafi طرقی: ašrafi کشه ای: sekka نطنزی: ašrafi