کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکنی
معنی
(سُ نا) [ ع . ] (اِ.) مسکن ، جای اقامت .
فرهنگ فارسی معین
فعل
بن گذشته: سکنی داد
بن حال: سکنی ده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکنی
فرهنگ فارسی معین
(سُ نا) [ ع . ] (اِ.) مسکن ، جای اقامت .
-
سکنی
لغتنامه دهخدا
سکنی . [ س ُ نا ] (ع اِ) جای باش . (منتهی الارب ). جای ساکن شدن در جایی . (آنندراج ). || خانه . || باشش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باشنده ٔ خانه . (غیاث ) (آنندراج ).
-
سکنی
دیکشنری فارسی به عربی
استمرار , سکن , شغل
-
واژههای مشابه
-
سکني
دیکشنری عربی به فارسی
مسکوني , وابسته به اقامت , قابل سکني , محلي
-
سکنی کردن
لغتنامه دهخدا
سکنی کردن . [ س ُ نا ک َ دَ ] (مص مرکب ) مسکن کردن . جای گرفتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سکنی گزیدن
لغتنامه دهخدا
سکنی گزیدن . [ س ُ نا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) سکنی کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
قابل سکنی
دیکشنری فارسی به عربی
سکني , صالح للسکن , غير صالح للسکن
-
محل سکنی
دیکشنری فارسی به عربی
من قبل
-
قابلیت سکنی
دیکشنری فارسی به عربی
صلاحية السکن
-
سکنی گزید در
دیکشنری فارسی به عربی
أَثْوَي بـِ (في)
-
سکنی گرفتن در
دیکشنری فارسی به عربی
اسکن
-
سكنى گزید در
دیکشنری فارسی به عربی
استوطن فى
-
جستوجو در متن
-
inhabitancies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکنان، اقامت، سکنی، اشغال، تصرف، حق سکنی، زیست