کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکنجیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکنجیده
/sekonjide, sakanjide/
معنی
۱. تراشیده؛ خراشیده.
۲. گَزیدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکنجیده
لغتنامه دهخدا
سکنجیده . [س ِ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) تراشیده . (برهان ) (آنندراج ).و در بیت های زیر به معنی . خسته . مجروح : سکنجیده همی داردم بدردترنجیده همی داردم برنج . ابوشکور.ز تیرش رخ مه سکنجیده شدز تیغش دل چرخ رنجیده شد. فردوسی .|| گزیده . (برهان ) (آنندراج )...
-
سکنجیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sekonjide, sakanjide ۱. تراشیده؛ خراشیده.۲. گَزیدهشده.
-
جستوجو در متن
-
ترنجیده
لغتنامه دهخدا
ترنجیده . [ ت ُ / ت َ رُ / رَ دَ / دِ ] (ن مف ) اسم مفعول از ترنجیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). چین و آژنگ و انجوخ گرفته را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ). چین و شکن بهم رسانیده . (برهان ) (ناظم الاطباء). چین و شکن گرفته . (فرهن...
-
لبیبی
لغتنامه دهخدا
لبیبی . [ ل َ ] (اِخ ) از شعرای معروف اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است و مسعودسعد وی را اوستاد و سیدالشعرا خوانده در قصیدتی بمطلع:بنظم و نثر گر امروز افتخار سزاست مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست آنجا که گوید و مصراعی از لبیبی تضمین کند:بد...
-
درد
لغتنامه دهخدا
درد. [ دَ ] (اِ) وجع. الم . تألم . هو ادراک المحسوس المنافی ، من حیث هو مناف . (یادداشت مرحوم دهخدا). درد، خبر یافتن است ازحال ناطبیعی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رنج تن و رنج روح و رنج دل و آزار و وجع و الم . (ناظم الاطباء). رنج شدید عضوی یا عمومی که ...