کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکنجیدن
/sakanjidan, sekonjidan/
معنی
۱. تراشیدن؛ خراشیدن: ◻︎ رخسار تو را ناخن این چرخ «سکنجد» / تا چند لب لعل دلارام سکنجی (ناصرخسرو: لغتنامه: سکنجیدن).
۲. گَزیدن.
۳. سرفه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cough, scrape
-
جستوجوی دقیق
-
سکنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ کَ دَ یا س کُ دَ) 1 - (مص ل .) سرفه کردن . 2 - (مص م .) خراشیدن . 3 - گزیدن .
-
سکنجیدن
لغتنامه دهخدا
سکنجیدن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص ) سرفه کردن . (برهان ). سرفیدن . (رشیدی ) (آنندراج ). || تراشیدن . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ). || گزیدن . || آواز به گلو کردن . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج ). || خستن . خراشیدن . مجروح کردن : رخسار ترا ناخن این چرخ سکنجد...
-
سکنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] sakanjidan, sekonjidan ۱. تراشیدن؛ خراشیدن: ◻︎ رخسار تو را ناخن این چرخ «سکنجد» / تا چند لب لعل دلارام سکنجی (ناصرخسرو: لغتنامه: سکنجیدن).۲. گَزیدن.۳. سرفه کردن.