کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سکنا
/soknā/
معنی
۱. آرمیدگی و اقامت در جایی.
۲. (اسم) جای ساکن شدن؛ جای اقامت؛ خانه؛ مسکن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اتراق، اقامت، سکونت، ماوا، مسکن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکنا
واژگان مترادف و متضاد
اتراق، اقامت، سکونت، ماوا، مسکن
-
سکنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ‹سکنی› soknā ۱. آرمیدگی و اقامت در جایی.۲. (اسم) جای ساکن شدن؛ جای اقامت؛ خانه؛ مسکن.
-
واژههای مشابه
-
سکنا داشتن
واژگان مترادف و متضاد
اقامتداشتن، سکونت داشتن، ماوا داشتن
-
سکنا گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
مقیمشدن، اقامت کردن، مسکن کردن، منزل گرفتن، متوطن شدن، سکونت گزیدن
-
سکنا گزیدن
واژگان مترادف و متضاد
منزل کردن، اقامت کردن، مقیم شدن، جای گرفتن، متوطن شدن، ماوا گزیدن، خانه کردن، سکونت کردن، سکونت گزیدن ≠ کوچیدن
-
جستوجو در متن
-
اقامت
واژگان مترادف و متضاد
اتراق، توقف، سکنا، سکونت، ماندن
-
متوطن شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقامت کردن، سکنا گزیدن، مقیم شدن ۲. مجاورشدن
-
ماوا کردن
واژگان مترادف و متضاد
جا گرفتن، اقامت کردن، مقیم شدن، اقامت کردن، سکونت کردن، سکنا گزیدن، ماوا یافتن
-
مقام کردن
واژگان مترادف و متضاد
اقامت کردن، مقیم شدن، سکنا گزیدن، ساکن شدن، ماندن، اقامت گزیدن
-
منزل کردن
واژگان مترادف و متضاد
اقامت کردن، منزل گرفتن، خانه گرفتن، ماوا گرفتن، سکنا گزیدن
-
سکونت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسکان، اقامت، توطن، سکنا ≠ کوچ ۲. تهیدستی، درویشی، فقر، مسکنت
-
جای باشش
لغتنامه دهخدا
جای باشش . [ ی ِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) محل لایق سکنا. (ناظم الاطباء). رجوع به جای باش شود.
-
بویری
لغتنامه دهخدا
بویری . [ بُو وِ ] (اِخ ) یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال امیر، سکنا دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).