کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکال
لغتنامه دهخدا
سکال . [ س ِ ] (اِ) اندیشه و فکر. (برهان ).- بدسکال ؛ بداندیش .|| (نف ) خواهنده . || طلب کننده . || گوینده . || (اِ) گفتگو. (برهان ). رجوع به سگال و سگالیدن و سگالش شود.
-
واژههای مشابه
-
بازی سکال
لغتنامه دهخدا
بازی سکال . [ س َ ] (ص مرکب ) چابوک . (آنندراج ). || مشعبد. بازیگر : چه چابوک دست است بازی سکال که در پرده داند نمودن خیال . اسدی (گرشاسب نامه ).رجوع به چابوک شود.
-
جستوجو در متن
-
سگال
لغتنامه دهخدا
سگال . [س ِ ] (اِ) اندیشه و فکر. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). خیال و اندیشه . (غیاث ). اندیشه . (جهانگیری ).- بدسگال ؛ بداندیش : تو بیکاری و جان بکار اندر است سر بدسگالت به دار اندر است . فردوسی .ستم باد بر جان او ماه و سال کجا بر تن تو شود بدسگ...
-
سکاک
لغتنامه دهخدا
سکاک . [ س َک ْ کا ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن خلیل مشهور بسکاک شاگرد ابومحمد هشام بن الحکم (وفاتش در حدود 199هَ .ق .) و از معاصرین چند نفر از مشاهیر معتزله مثل ابوعثمان عمربن بحر جاحظ (160 - 255) و جعفر محمدبن عبداﷲ اسکافی (وفاتش در 240) و ابوالفضل جعفر...
-
شکنجه
لغتنامه دهخدا
شکنجه . [ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) آزار. ایذاء. رنج . هروانه . عقوبت . تعذیب . سیاست . کیستار. (ناظم الاطباء). عذاب . (غیاث ) (منتهی الارب ). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است . (انجمن آرا). رجز. رجس . عقاب . عقوبت . نقمت . اشکن...
-
چندین
لغتنامه دهخدا
چندین . [ چ َ ] (ق مرکب ) این قدر. (ناظم الاطباء). اینهمه . بدین بسیاری . افاده ٔ تعدد و کثرت کند. (یادداشت مؤلف ). بسیار : بدین خواسته نیست ما را نیازسخن چند گوئیم چندین دراز. فردوسی .سیاوش بدو گفت چون بود دوش ز لشکر که گشن و چندین خروش . فردوسی .ن...