کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپوزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سپوزنده
/se(o)puzande/
معنی
فروکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپوزنده
لغتنامه دهخدا
سپوزنده . [ س ِ / س ِ / س ُ زَ دَ / دِ ] (نف ) تأخیرکننده . (زمخشری ). رجوع به سپوز و سپوزیدن شود.
-
سپوزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] se(o)puzande فروکننده.
-
جستوجو در متن
-
سپوز
فرهنگ فارسی معین
(س ) (ص فا.) در ترکیب به معنی «سپوزنده » آید: کین سپوز.
-
درآورنده
لغتنامه دهخدا
درآورنده . [ دَ وَ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) داخل کننده . واردکننده . || فروبرنده . سپوزنده . || خارج کننده . بیرون آرنده . هَجوم . (منتهی الارب ). رجوع به درآوردن شود.
-
مغرزة
لغتنامه دهخدا
مغرزة. [ م ُ غ َرْ رِ زَ ] (ع ص ) جراد مغرزة؛ ملخ دنب به زمین سپوزنده جهت بیضه نهادن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
سپوز
لغتنامه دهخدا
سپوز. [ س ِ / س َ / س ُ ] (نف مرخم ) سپوزنده و خلاننده و درج کننده ، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود (ناظم الاطباء): جان سپوز؛ حیات بخش : خورش دادشان اندکی جانسپوزبدان تا گذارند روزی بروز. فردوسی .- خشک سپوز : منم کلوک خرافشار کنگ خشک سپوز. سوزنی .-...