کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپهر کاشانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپهر کاشانی
لغتنامه دهخدا
سپهر کاشانی . [ س ِپ ِ رِ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملا محمدعلی کاشانی ملقب به لسان الملک و متخلص به سپهر. پس از تحصیل مقدمات علوم قدیمه بشعر و عروض و قافیه پرداخت و در جوانی از کاشان به تهران آمد و به خدمت مرحوم صبا ملک الشعرا فتحعلیشاه همشهری خود ر...
-
واژههای مشابه
-
گردان سپهر
لغتنامه دهخدا
گردان سپهر. [ گ َ س ِ پ ِ ] (اِ مرکب )چرخ . فلک . آسمان . روزگار. سپهر گردنده : چنین نیز یک سال با داد و مهرهمی گشت بی رنج گردان سپهر. فردوسی .به گردان سپهر اندر آری سرم سپارم به تو دختر و افسرم . فردوسی .چنین است کردار گردان سپهرنخواهد گشادن همی بر ...
-
thermosphere
گرمسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] لایهای از جوّ که از میانایست تا فضای میانسیارهای گسترش دارد و دما در آن، کموبیش بهطور یکنواخت، با افزایش ارتفاع افزایش مییابد
-
chromosphere
فامسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] لایهای گازی در جوّ خورشید یا هر ستارۀ دیگر که در بالای سطح مرئی یا نورسپهر قرار دارد
-
homosphere
همگنسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخش پایینی در تقسیمبندی دولایهای جو که در آن ترکیبات جوّ عمدتاً همگناند
-
ionosphere
یونسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] لایهای از جوّ زمین یا هر سیارۀ دیگر که مولکولهای موجود در آن یونیده شدهاند
-
magnetosphere
مغناطیسسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ناحیهای در اطراف زمین یا هر سیارۀ دیگر که ذرات باردار در آن به دام میافتند و رفتارشان تحت تأثیر میدان مغناطیسی سیاره قرار میگیرد
-
mesosphere
میانسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقهای از جوّ در بالای پوشنسپهر که از پوشنایست در ارتفاع حدود 50 کیلومتر تا میانایست در ارتفاع حدود 85 تا 95 کیلومتر گسترش مییابد
-
سپهر اثیر
لغتنامه دهخدا
سپهر اثیر. [ س ِ پ ِ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کره ٔ ناری . (شرفنامه ).
-
سپهر ازرق
لغتنامه دهخدا
سپهر ازرق . [ س ِ پ ِ رِ اَ رَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان : نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق این نه زرقست بدین گفته نیَم زرق فروش .سوزنی .
-
سپهران سپهر
لغتنامه دهخدا
سپهران سپهر. [ س ِ پ ِ س ِ پ ِ ](اِ مرکب ) فارسی فلک الافلاک چنانکه شیدان شید ترجمه ٔ نورالانوار است . (آنندراج ). برساخته ٔ آذر کیوان است .
-
هندوی سپهر
لغتنامه دهخدا
هندوی سپهر. [ هَِ ی ِ س ِ پ ِ ] (اِخ ) زحل . هندوی چرخ . رجوع به این مدخل شود.
-
گردان سپهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gardānsepehr سپهر گردنده؛ آسمانِ دوار.
-
ozonosphere
اُزونسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ، مهندسی محیطزیست و انرژی] منطقهای از جوّ، تقریباً در ارتفاع 15 تا 60 کیلومتریِ سطح زمین با غلظت زیاد اُزون متـ . لایۀ اُزون ozone layer