کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپنج سرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سپنج سرا
/sepanjsarā/
معنی
۱. سرای سپنج؛ سرای سپنجی.
۲. [مجاز] دنیا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپنج سرا
لغتنامه دهخدا
سپنج سرا. [ س ِ پ َ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا است : هرکه آید در این سپنج سرابایدش باز رفتن از سر پای . نظامی .رجوع به سپنج شود.
-
سپنج سرا
فرهنگ فارسی عمید
‹سپنجیسرای› [قدیمی] sepanjsarā ۱. سرای سپنج؛ سرای سپنجی.۲. [مجاز] دنیا.
-
واژههای مشابه
-
سپنج کردن
لغتنامه دهخدا
سپنج کردن . [ س ِ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگی کردن . گذران کردن : بزندان بدم تا به اکنون چو گنج بشادی کنون کرد خواهم سپنج . نظامی (شرفنامه ص 470). || مهمان کردن : ببازارگان گفت ما را سپنج توان کرد کز مانبینی تو رنج .فردوسی .
-
سپنج کعبتین
لغتنامه دهخدا
سپنج کعبتین . [ س ِ پ َ ج ِ ک َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سی مهره نرد را گویند. (ناظم الاطباء).
-
سپنج خانه
لغتنامه دهخدا
سپنج خانه .[ س ِ پ َ خا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سرای عاریتی . (آنندراج ). خانه ٔ عاریتی . (شرفنامه ). رجوع به سپنج شود.
-
سپنج گاه
لغتنامه دهخدا
سپنج گاه . [ س ِ پ َ ] (اِ مرکب ) چراگاه : می گشت بهر سپنج گاهی مونس نه بجز دریغ و آهی .نظامی .
-
سرای سپنج
لغتنامه دهخدا
سرای سپنج . [ س َ ی ِ س ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزگار و دنیا. (برهان ) (آنندراج ). سرای عاریت دنیا. (شرفنامه ). سرای ششدر. (رشیدی ) : مهر مفکن بر این سرای سپنج کاین جهان پاک بازی و نیرنج . رودکی .چو گشت آن پریچهره بیمارغنج ببرید دل...
-
دار سپنج
لغتنامه دهخدا
دار سپنج . [ رِ س ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم سفلی باشد. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرای› sarā ۱. خانه؛ جا؛ مکان؛ منزل.۲. خانۀ بزرگ.〈 سرای بقا: [قدیمی، مجاز] = 〈 سرای پسین〈 سرای پسین: [قدیمی، مجاز] آخرت؛ جهان دیگر.〈 سرای جاوید: [مجاز] دنیای دیگر؛ عالم دیگر؛ بهشت.〈 سرای سپنج: [قدیمی]۱. خانۀ عاریت.۲. [م...
-
کدیور
لغتنامه دهخدا
کدیور. [ ک َ دی وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کدخدای خانه . صاحب خانه . صاحب سرای . (برهان ). بمعنی کدخدا و صاحب خانه زیراکه کد بمعنی خانه و رو بمعنی صاحب است مانند تاجور.(آنندراج ). صاحب و مالک خانه و سرا. (ناظم الاطباء).هر کس که او را خانه ای باشد کدیور...
-
در
لغتنامه دهخدا
در. [ دَ ] (اِ) باب . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گزی یا کمتر یا بیشتر و داخل چهار چوبی به پاشنه یا لولا نصب کنند و بر مدخل یا مخرج خانه ، سرا...
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح مستعمل است : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .آمد آن نوبهار توب...
-
تنگ
لغتنامه دهخدا
تنگ . [ ت َ ] (ص )ضد فراخ بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 278) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نقیض فراخ باشد. (برهان ). بی وسعت و ضیق و کم عرض . نقیض فراخ . (ناظم الاطباء). پهلوی تنگ بمعنی ضیق . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). باریک . کم عرض . اندک...