کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپلشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سپلشت
/sepelešt/
معنی
حادثۀ بد؛ پیشامد بد: ◻︎ سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد (؟: معین: سپلشت).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپلشت
لغتنامه دهخدا
سپلشت . [ س ِ پ ِ ل ِ / پ َ ل َ / پ ِ ل َ ] (اِ مرکب ) پیش آمدهای بد. بلاهای غیرمنتظره .- امثال :سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد . (امثال و حکم ). رجوع به سه پلشت شود.
-
سپلشت
فرهنگ فارسی معین
(س پِ لِ) (اِمر.) (عا.) = سپلشک : حادثة بد.
-
سپلشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سهپلشت› [عامیانه] sepelešt حادثۀ بد؛ پیشامد بد: ◻︎ سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد (؟: معین: سپلشت).
-
واژههای مشابه
-
سِپِلِشک،سِپلشت
لهجه و گویش تهرانی
بدشانسی