کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپاسگزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سپاسگزار
معنی
( ~ . گُ) (ص فا.) سپاسدار، شاکر.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. حقشناس، حقگزار، شکرگزار، شکور، قدرشناس، نمکشناس ≠ ناسپاس، ناشکر
۲. شاکر، متشکر، ممنون ≠ مغبون
دیکشنری
appreciative, grateful, thankful
-
جستوجوی دقیق
-
سپاسگزار
واژگان مترادف و متضاد
۱. حقشناس، حقگزار، شکرگزار، شکور، قدرشناس، نمکشناس ≠ ناسپاس، ناشکر ۲. شاکر، متشکر، ممنون ≠ مغبون
-
سپاسگزار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص فا.) سپاسدار، شاکر.
-
سپاسگزار
دیکشنری فارسی به عربی
متشکر , ممتن
-
واژههای همآوا
-
سپاس گزار
لغتنامه دهخدا
سپاس گزار. [ س ِ گ ُ ] (نف مرکب ) شاکر.
-
سپاس گزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sepāsgozār آنکه از لطف و مهربانی کسی تشکر کند؛ شکرگزار؛ سپاسگزارنده.
-
جستوجو در متن
-
شکرگزاری
فرهنگ واژههای سره
سپاسگزار
-
thanksgiver
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سپاسگزار
-
حامد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hāmed سپاسگزار.
-
thanking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سپاسگزار
-
منت پذیر
لهجه و گویش تهرانی
سپاسگزار
-
متشکر
فرهنگ واژههای سره
سپاسمند، سپاسگزار
-
ممنون
فرهنگ واژههای سره
سپاسگزار، سپاس
-
امتنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenān سپاسگزار بودن؛ سپاس داشتن.