کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپاسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سپاسه
/sepāse/
معنی
۱. شکر.
۲. حمد.
۳. لطف؛ شفقت.
۴. منت: ◻︎ ازآن پس که بد کرد بگذاشتم / بر او بر سپاسه بنگذاشتم (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۳ حاشیه).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
kindness
-
جستوجوی دقیق
-
سپاسه
لغتنامه دهخدا
سپاسه . [ س ِ س َ / س ِ ] (اِ) لطف نمودن .شفقت کردن . (برهان ) لطف . (فرهنگ اسدی ) : وز آن پس که بد کرد بگذاشتیم بر او بر سپاسه نپنداشتیم . بوشکور.|| منت بر کسی نهادن . (برهان ) (شرفنامه ). رجوع به سپاس شود.
-
سپاسه
فرهنگ فارسی معین
(س س ) (اِ.) سپاس ، شکر، حمد، لطف ، شفقت .
-
سپاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سپاس› [قدیمی] sepāse ۱. شکر.۲. حمد.۳. لطف؛ شفقت.۴. منت: ◻︎ ازآن پس که بد کرد بگذاشتم / بر او بر سپاسه بنگذاشتم (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۳ حاشیه).
-
جستوجو در متن
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن حسن معروفی بلخی . از شعرای قرن چهارم است . مولد او به بلخ بود. و مداحی ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بن نصربن احمد سامانی و امیر بواحمد خلف بن احمد سجزی صفاری می کرد و صحبت رودکی دریافته و او معروفی را بگرویدن...