کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپاسدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سپاسدار
معنی
( ~ ) (ص فا.) حق شناس ، شکر - گزار.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
شاکر، شکرگزار، قدردان، منتپذیر، نمکشناس ≠ کفور
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپاسدار
واژگان مترادف و متضاد
شاکر، شکرگزار، قدردان، منتپذیر، نمکشناس ≠ کفور
-
سپاسدار
لغتنامه دهخدا
سپاسدار. [ س ِ ] (نف مرکب ) شاکر. (دهار). شکور. (تفلیسی ) (دهار). که پاس نعمت دارد. شکرگزار : تو مر خدای را سپاسدار باش و تسبیح کن . (جامع الحکمتین ص 159). که گفته اند سپاسدار باش تا سزاوار نیکی باشی . (مرزبان نامه ). چون وحش جدا شد از کنارش پیر آمد ...
-
سپاسدار
فرهنگ فارسی معین
( ~ ) (ص فا.) حق شناس ، شکر - گزار.
-
واژههای همآوا
-
سپاس دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sepāsdār ۱. سپاسدارنده؛ منتپذیر.۲. شاکر؛ شکرگزار؛ سپاسگذار.
-
جستوجو در متن
-
قدردان
فرهنگ واژههای سره
سپاسدار
-
قدردانی
فرهنگ واژههای سره
سپاسدار
-
سپاس داشتن
واژگان مترادف و متضاد
شکر کردن، شکرگزار بودن، سپاسدار بودن، منتپذیربودن، شاکر بودن
-
سپاسگزار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص فا.) سپاسدار، شاکر.
-
شکرگزار
واژگان مترادف و متضاد
حقشناس، حقگزار، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر، شکور، قدردان ≠ کورنمک، نمکنشناس
-
بیصفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیوفا، ناسپاس ≠ وفامند، سپاسدار ۲. بیحمیت، بیغیرت ≠ باصفت
-
نمکشناس
واژگان مترادف و متضاد
حقشناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر، قدردان، قدرشناس، ممنون ≠ ناسپاس، نمکنشناس
-
حق شمر
لغتنامه دهخدا
حق شمر. [ ح َ ش ُ م َ ] (نف مرکب ) حق شناس . سپاسدار. پاس گزار.
-
حقنشناس
واژگان مترادف و متضاد
بیسپاس، حقناشناس، قدرناشناس، کفور، ناسپاس، نمکبحرام، نمکنشناس ≠ حقشناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر